نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

آخرین لحظات و آغازین ساعات

گفتم: «آقا! بعد از رحلت شما چه كسی‌ جانشین شما خواهد بود؟» فرمود: «آن كس كه پاسخ نامه‏‌های‌ مرا از تو طلب کند.» گفتم: «بیشتر توضیح دهید.» فرمود: «آن كس كه بر من نماز می‌گزارد.» گفتم: «بیشتر بفرمایید.» گفت: «هر كس خبر داد كه در انبان چیست، او قائم و جانشین من است.» در اینجا هیبت آقا مرا گرفت كه سؤال كنم در انبان چیست
(حکایتی از لحظات پایانی زندگی امام عسکری علیه السلام)

ابو الادیان، خادم امام حسن عسكری‌ علیه السلام، می‌گوید: من نامه‏‌های‌ حضرتش را به شهرها می‌بردم. در بیماری‌ای که به وفاتش منجر شد به خدمتش رسیدم. نامه‏‌هایی‌ نوشت و فرمود: «این‌ها را گرفته و به این شهرها برو. سفرت پانزده روز به طول می‌انجامد. چون روز آخر وارد سامره شدی، صدای‌ شیون را از خانه من می‌شنوی‌ و خواهی‌ دید كه مرا غسل می‌دهند.»
گفتم: «آقا! بعد از رحلت شما چه كسی‌ جانشین شما خواهد بود؟» فرمود: «آن كس كه پاسخ نامه‏‌های‌ مرا از تو طلب کند.» گفتم: «بیشتر توضیح دهید.» فرمود: «آن كس كه بر من نماز می‌گزارد.» گفتم: «بیشتر بفرمایید.» گفت: «هر كس خبر داد كه در انبان چیست، او قائم و جانشین من است.» در اینجا هیبت آقا مرا گرفت كه سؤال كنم در انبان چیست.
بدین گونه نامه‌ها را برداشتم و به شهرهایی كه فرموده بود بردم و جواب‌های‌ آنها را گرفتم. روز پانزدهم وارد سامره شدم و همان‌طور كه فرموده بود، دیدم صدای‌ شیون و ناله از خانه حضرت بلند است و برادرش جعفر بن علی‌ (جعفر كذاب) کنار درب خانه ایستاده است و شیعیان اطراف او را گرفته‌اند و در مرگ آن حضرت، به او تسلیت و به خاطر مقام امامت به او تهنیت می‌گویند.
پیش خود گفتم: «اگر این امام باشد، منصب امامت از میان رفته است.» زیرا من او را می‌شناختم و می‌دانستم که شراب می‌خورد و با قماربازی‌ و ساز و ضرب، سر و كار دارد! ولی‌ برای‌ امتحان پیش او رفتم و مثل دیگران به او تسلیت و تهنیت گفتم. ولی‌ او چیزی‌ از من نخواست. آنگاه عقید، غلام امام حسن عسكری‌ علیه السلام آمد و به او گفت: «آقا! برادرت را كفن كردند. برخیز و بر او نماز بگذار.» جعفر در حالی‌ كه شیعیان هم اطراف‏ او را گرفته بودند وارد خانه شد. وقتی‌ آماده نماز شدیم، دیدم، همین كه جعفر خواست تكبیر بگوید، کودک گندم‌گونی‌ كه موی‌ سرش سیاه و كوتاه و میان دندانهایش باز بود بیرون آمد و ردای‌ جعفر را كشید و گفت: «عمو! كنار برو كه من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.» جعفر عقب رفت و رنگش تغییر كرد. کودک هم جلو ایستاد و بر امام نماز گزارد و آن حضرت را کنار قبر پدرش، امام علی‌ النقی‌ علیه السلام دفن کردند.
آنگاه همان کودک، به من رو كرد و گفت: «جواب‌های‌ نامه‏‌ها را بیاور!» من هم آنها را به او دادم و پیش خود گفتم: «این دو علامت، یكی‌ نماز گزاردن بر حضرت و دیگری مطالبه جواب نامه‏ها ظاهر شد.»
آنگاه به سراغ جعفر رفتم و دیدم در مرگ برادرش ناله می‌كند. در آن موقع کسی آمد و به او گفت: «آن کودک، که بود؟ اگر ادعا دارد كه پسر امام است، لازم است كه از وی‌ دلیل بخواهید.» جعفر گفت: «بخدا قسم، من تاكنون او را ندیده بودم و نشناختم.»
در همان زمان، جمعی‌ از قم آمدند و سراغ امام حسن عسكری‌ علیه السلام را گرفتند. به آنها گفتند: «حضرت رحلت فرمود». پرسیدند: «پس جانشین او كیست؟» مردم اشاره به جعفر كردند و گفتند: «این است.»
آنها هم آمدند، سلام کردند و او را در مرگ برادرش تسلیت و امامتش را تبریك گفتند. سپس گفتند: «نامه‏‌ها و اموالی‌ نزد ما هست، بفرمایید كه نامه‏‌ها از كیست و اموال چقدر است؟!» جعفر از جا برخاست و در حالی‌ كه دامن خود را می‌‏تكانید گفت: «اینها از ما می‌خواهند كه غیب بدانیم!»
در این وقت، خادمی‌ از اندرون آمد و گفت: «شما نامه فلانی‌ و فلانی‌ را آورده‏اید و انبانی‌ دارید كه هزار دینار در آن است و سكه ده دینار آن صاف شده است.» آنها هم نامه‏‌ها و اموال را به آن خادم دادند و گفتند: «كسی‌ كه تو را فرستاده، امام است،»
چون جعفر این ماجرا را دید، پیش معتمد خلیفه رفت و جریان را برای او نقل كرد. معتمد هم خدمتكاران خود را فرستاد. آنها صیقل، كنیز امام حسن عسكری‌ علیه السلام را آوردند و کودک را از او مطالبه كردند. صیقل، وجود کودک را منكر شد و گفت: «من آبستن هستم و هنوز وضع حمل نكرده‏ام.» این را بدین جهت گفت تا امر آن کودک را پوشیده دارد.
سپس صیقل را به ابن ابی‌ شوارب قاضی‌ سپردند (كه نزد وی‌ بسر برد تا وضع او روشن شود)؛ ولی‌ در همان ایام، از یك طرف عبیداله بن یحیی‌ بن خاقان (وزیر) مرد، و از طرفی‌، صاحب الزنج در بصره قیام كرد و آنها مشغول به این امور شدند و از نگهداری‌ صیقل، كنیز امام حسن عسكری‌ علیه السلام (مادر امام زمان(عج)) غفلت نمودند و او از شر آنها آسوده گشت.[1]

سو تیتیر
* گفتم: «آقا! بعد از رحلت شما چه كسی‌ جانشین شما خواهد بود؟» فرمود: «آن كس كه پاسخ نامه‏‌های‌ مرا از تو طلب کند.» گفتم: «بیشتر توضیح دهید.» فرمود: «آن كس كه بر من نماز می‌گزارد.» گفتم: «بیشتر بفرمایید.» گفت: «هر كس خبر داد كه در انبان چیست، او قائم و جانشین من است.» در اینجا هیبت آقا مرا گرفت كه سؤال كنم در انبان چیست


________________________________________
1 . کمال‌الدین و تمام النعمه، ج2، ص 475؛ ترجمه حدیث از علی دوانی.



آخرین ویرایش
در 1394/9/22 10:46 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366