نفس گیرتر از المپیك!
نفس گیر است! حتی نفس گیر تر از جام جهانی 2014 و المپیك 2012!
قصه، قصه روزهایی است كه هر كدامشان چندین و چند سال میارزند، یعنی هر روزشان یك عمر است و سی روزش كه با هم جمع میشوند، ارزشش میرسد به بینهایت. جالبش اینجاست كه در عمرمان هر كدام حداقل چند بارش را تجربه كردهایم، یعنی هیچی كه نباشد، اگر جوان یا حتی نوجوان هم كه باشی، لااقل یكی دو سال هست كه رمضان را با تمام سوزانندگیهایش درك كردهای. حداقل با همان فرمول آشنای خیرٌ مِن اَلفِ شَهر كه حساب كنی لا اقل 200-300 سال عمر كردهای! یعنی، لااقل 200-300 سال است كه داری در این مسابقه بزرگ و جهانی شركت میكنی و آنقدرها كه باید حواست نیست! پس اصلاً عجیب نیست كه بگوییم این ماراتُن، خیلی خیلی نفس گیرتر از المپیك و جام جهانی و اینهاست.
تازه یك تفاوت دیگر به داوران و ناظران این مسابقات برمیگردد. در المپیك اگر بهترین داوران هر رشته قضاوت بین شركتكنندهها را به عهده دارند، اینجا، امّا داور، نه جایز الخطاست و نه مو، لای درزِ تصمیماتش میرود. اینجا داور، خالق هم هست و علاوه بر ظاهر امر، باطن و نیت های خلق الله را هم میبیند و بدون شك تصمیماتش صحیح و بینقص است. پس با این اوضاع دیگر جای تعجب ندارد كه بگوییم قهرمانان این ماراتن، خیلی قهرمانتر از مدال آوران المپیك و جام جهانی هستند و دَمشان گرمتر از قهرمانان المپیك و گینس و... است.
خلاصه حرف، حرفِ دو سه قرن عمر است كه در مسابقه گذرانده شده، و در آن بعضی ها به كاپ خوش رنگ بندگی می رسند و مدال طلایی سعادت بر گردن میكنند و برخی هم در عین آنكه به این مسابقه دعوت شدهاند، حتی حاضر به شركت در مسابقه هم نیستند! و به همان چند سال عمرِ خشك و خالی خود اكتفا میكنند و سكون و درجا زدن را به شركت در این مسابقه جهانی ترجیح میدهند؛ حقاً كه «اولئك هم الغافلون!».
البته خیال نكن حالا كه از آن غافلان نیستی و با روزه داریات در این مسابقه حاضری. حتماً و قطعاً مقام اول را برایت كنار گذاشتهاند. نه آقا! مسابقه است. حساب و كتاب دارد! تازه حساب و كتابش هم خیلی پیچیدهتر از اینهاست. اصلاً بگذار حرف را با كلامی از امیرِ كلام، حضرت امیر علیه السلامكامل كنم. که میفرمایند: «چه بسا روزهدارى كه از روزهاش جز گرسنگی و تشنگی بهرهاى ندارد و چه بسا شب زندهدارى كه از نمازش جز بی خوابی و سختی سودى نمیبرد.» یعنی ممكن است روزه دار باشی و اتفاقاً از همان غافلان هم به حساب بیایی. یعنی میشود تصور كرد كه این شبها از شب زندهدارها هم باشی و باز هم فرقی با شب مرده دارها ـ اصطلاح جدیدی است كه در مقابل شب زنده داری! ـ نكنی. پس كاملاً معلوم شد كه مختصات این مسابقه خیلی پیچیدهتر از المپیك و گینس و مانند آن است. حساب و كتاب مسابقه دستت آمد؟ مفهوم شد؟! یعنی ممكن است در این مسابقه گرم و البته سخت حاضر باشی و اتفاقاً جزو روزه داران هم باشی؛ امّا یك جورهایی جزو همان غافلان به حساب بیایی.
بگذار جریانی را برایت تعریف كنم تا مطلب دستت بیاید، فكر میكنم برایت خواندنی باشد. آیت الله مجتهدی فرموده: «روزه سه نوع دارد، روزه عام، روزه خاص و روزه اخص. روزه عام همان روزهای است که مردمان عادی میگیرند و در عرف معمول است، یعنی روزهای که در آن از خوردن و آشامیدن و برخی کارهای دیگر جلوگیری میشود و چند ساعت گرسنهایم و تشنهایم و مثلاً گرد و غبار در حلقمان نباید برود و امثال آن؛ دقیقاً بر اساس رسالههای عملیه؛ این روزه رفع تکلیفی بیش نیست و آتش جهنم را از روزه دار دور میکند؛ امّا بدون شك كلاه آدم را در این مسابقه حساس و نفسگیر، بد جور پسِ معركه میگذارد!
روزه خاص، روزهای است که در آن اعضا و جوارح نیز همپای دهان روزهداری میکنند و به خود زحمتهایی میدهند. مثلاً این نوع روزهدار، بر عکس روزهدار نوع اول که فقط گرسنه و تشنه میشد، کاملاً مواظب نگاههای خود، زبان خود، حجاب خود، و رفتارهای خودش هست که نکند ساحت مقدس روزهاش، با نگاه به نامحرم، غیبت، تهمت، تمسخر یا هر رفتار این چنینی آلوده شود. این نوع روزهداری، روزهداری خاص است که امیر کلام حضرت علی علیه السلام هم بدان اشاره داشتند؛ اما نوع سوم روزه که به آن روزه اخص هم میگویند، علاوه بر ویژگیهای دو نوع اول، صفات دیگری هم دارد. روزهداران نوع سوم در ماه مبارک رمضان و لحظات روزهداری خود، در دلشان هیچ چیز جز خدا را راه نمیدهد و قلبشان از هر چه که رنگ غیر خدایی دارد خالی است. انگار روزهداری آنها آب زلالی است که نباید کوچکترین ناپاکی بدان وارد شود، و اتفاقاً، همین روزه است که مثل آب زلال، نور خورشید عالم را میتاباند و قلب المؤمن حرم الله...
در رده بندی فضیلت و مقام هم كه معلوم است كه مدال طلا و نقره مال كدام نوع روزهدار است و كدام نوع روزهداری هم بیشباهت به روزهخواری نیست!
اتفاقاً درباره این نوع اخیر هم گفتهاند: «آدم روزهداری كه از كل ماه رمضان فقط گرسنگی و تشنگیاش را فهمیده، مثل آسیابانی است كه صبح تا شب دور آسیابش میچرخد و آخر شب هم- با اینكه كّلی پیادهروی كرده و خسته شده- باز هم سرِ جای اولش است! یعنی آن همه پیادهرویاش ـ تو بخوان آن همه تحمل گرسنگی و تشنگیاش ـ عملاً به هیچ دردی نخورده و هیچ مسیری را برایش نپیموده.
اصلاً حالا كه بحث گنیس، جام جهانی، المپیك و اینها شد، بگذار حرف دیگری بزنم. تو خودت كلاهت را قاضی كن انصافاً كدام آدم عاقلی این فرصت بینظیر را از دست میدهد؟ یعنی مایی كه اگر صحبت از مدال المپیك بود، خودمان را به هر دری میزدیم كه كولاك كنیم و شگفتی بیافرینیم، حالا كه جشنواره آسمانی رمضان با مقیاس بسیار بزرگتر از المپیك، خودش با پای خودش به سراغ ما آمده، حالا هم همان قدر اصرار به كولاك و شگفتی داریم؟یعنی جایزه گرفتن از خودِ خالق و امضای لوح تقدیر با دستان یوسف فاطمه در زندگی ما و در عمل، آن قدری جلوه دارد كه مثلاً رتبه كنكور و ترفیع درجه و افزایش حقوق و...؟ آیا خدا وكیلی ما تمام تلاشمان را در این مسابقه عظیم بندگی به كار می بندیم؟ یعنی در این ماراتن حساس و سرنوشت ساز، مدال خوش رنگ بندگی به گردن ما خواهد افتاد و بینی و بین الله ما مرد میدان هستیم...؟!
. معنای لغوی رمضان یعنی، سوزاننده، و در روایات از این ماه به عنوان سوزانندة گناهان یاد شده است.
. امام علی(ع): روزة قلب بهتر از روزة زبان است و روزه زبان بهتر از روزة شكم است. غرر الحكم، ج 1، ص 417، ح 80.
. خیلی مسامحه كردم كه بگویم بسیار بزرگتر وگرنه در عالم واقع كه اصلاً این دو قابل مقایسه با هم نیستند.
علی مراد خانی ـ دوماهنامه امان شماره 37