نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

از گناهان خردادی تا توبه شهریوری

این حقیقت است که: «شناخت درد، نیمی از درمان است.» این هم یک واقعیّت است که: «امید به بهبودی و کامیابی، نقش عمده‌ای در رسیدن به هدف دارد.» باید علّت‌ها و ریشه‌ها را شناخت، قدم به قدم جلو رفت، مصمّم و جدّی و با توکّل و امیدواری، نه با ترس و سراسیمگی و اضطراب و یأس.
قوی‌ترین تکیه‌گاه پس از «خدا»، «خود»ت هستی.
سرمایه‌های وجودی، استعدادهای درونی، فرصت تلاش، نعمت جوانی، همه و همه می‌توانند و باید در تو بذر «امید» را برویانند و به ثمر برسانند.
کسی نابغه از مادر به دنیا نمی‌آید. دامان طبیعت هم با کسی محبّت و خویشاوندی خاصّی ندارد. انسان، محصول «مزرعه وجود» را با دستان تلاشگر و جان امیدوار خویش، برداشت می‌کند.
«امید»، مقوله‌ای است که ما را به «آینده» پیوند می‌زند. اگر این عامل ارتباطی را از دست بدهیم، خلع سلاح می‌شویم. در حدیث است:
«الأَمَلُ رَحْمَه لِاُمَّتی، و لَولَا الْأَمَلُ ما رَضَعَتْ والِدَه وَلَدَها، وَلا غَرَسَ غارِسٌ شجراً.» «امید و آرزو، رحمتی برای امّت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی‌داد و هیچ باغبانی درختی نمی‌نشاند!»
وقتی همه عالم و آدم به تو چشم امید دوخته‌اند، تو چرا از خویش نا امید شوی؟
«تو، پاک همچو نسیمی،
بلند، همچو چکادی،
تو، موج تُند زمانی،
تو، شورِ حنجره سوزی،
تو، سرکشیده ز خاکی،
تو، چون چمن به طراوت،
تو، چون فرشته به پاکی،
تو، رود پر تب و تابی.
ز پنجه‌های زمانه، تو چکّه چکّه آبی،
تو در زمان بهانه، تمامِ بود و نبودی...»
اگر «یأس» را در خانه دلت راه دهی و تسلیم جنگل نومیدی شوی، نسبت به خدا و توانمندی‌های خودت «ناسپاسی» کرده‌ای!
نه دنیا به آخر رسیده و نه همه راه‌ها به رویت بسته است. می‌گویی: «مشکلات بسیار است؟» مگر می‌توان بدون مشکلات زیست؟ اصلاً «زندگیِ» بدون پیچ و خم و فراز و نشیب، خسته کننده است.
مشکلی نیست که آسان نشود
مرد باید که هراسان نشود.
مگر دیگران بی مشکل‌اند که تو انتظار داری سرِ راه رسیدنت به هدف و آرمان، با دشواری، روبه‌رو نشوی؟ باید مشکلات را به عنوان «واقعیّت موجود» پذیرفت و برای برتری یافتن بر آن‌ها نیز چاره اندیشید و سرانگشت «تدبیر» را در گشودن گره‌ها به کار گرفت.
اگر قرار شود هر دانش‌آموزی که در امتحانات خرداد، نمره کم می‌آورد «مردود» شود، خیلی‌ها از رده خارج می‌شوند و از تحصیل زده! امّا صد شُکر که «شهریور»ی هست و مهلت تلاشی مجدّد و تجدید نظری در نمره ها و درس‌ها و فرجام و سرانجام؛ نه تنها در درس، که در «کلاس زندگی»، هم این فرصت های بازنگری و به کار انداختنِ سرمایه امید، کارگشاست. پس می‌توان جان‌های خسته را باز هم نشاط بخشید و به روی زندگی خندید.
«برای هر خردادی، شهریوری هست و برای هر شکستی، فرصت جبرانی و برای هر گناهی، مجال توبه‌ای.»
کسانی که گذشته خود را در غفلت، بازی‌گوشی و سستی گذرانده‌اند، می‌توانند در فرصت های بیداری، به جدّیت و تلاش و تعهّد روی آورند.
گفتیم که همه راه‌ها بسته نیست و هیچ وقت هم دیر نیست!
اگر برای عقب مانده خردادماه، مهلت شهریور نبود،
اگر برای گرفتار در دام دوستان سودجو و خودخواه، امکان برگشت به زندگیِ عاقلانه و دوراندیشانه نبود،
اگر نمی‌شد از لغزش‌های گذشته برای آینده درس گرفت،
اگر نمی‌شد با «توبه»، عصیان‌های جاهلانه دوران خامی و بی‌تجربگی را جبران کرد.
اگر همه راه‌ها به «نمی‌شود» ختم می‌شد.
اگر همه کوچه‌ها «بن بست» بود؛ آن وقت حق داشتیم در جهنم «ناامیدی» همیشه بسوزیم؛ ولی چنین نیست. چه بسیار کسانی که پس از بارها شکست، باز هم ناامید نشده‌اند و به‌ جایی رسیده‌اند. حال چرا آن که در آغاز جوانی و نشاط است، نتواند؟!
می‌توان از تجربه‌‌های گذشته، پلی برای رسیدن به پیروزی ساخت. وقتی پیران، در کهن‌سالی می‌توانند خطاهای یک عمر را بشویند و پاک شوند، چرا جوانانی که اراده‌ای قوی‌تر، روحی زلال‌تر و عزمی استوارتر دارند، نتوانند؟
امید، حیات است و یأس، مرگ.
چه خدای مهربانی داریم...! خدایی که برای «گناهان خردادیِ» ما، فرصت جبرانی داده، تا «توبه شهریوری»، باز هم زمینه ساز «ادامه راه» گردد. پس، باید شروع کرد. از همین حالا و از همین جا.
این حقیقت است که: «شناخت درد، نیمی از درمان است.» این هم یک واقعیّت است که: «امید به بهبودی و کامیابی، نقش عمده‌ای در رسیدن به هدف دارد.» باید علّت‌ها و ریشه‌ها را شناخت، قدم به قدم جلو رفت، مصمّم و جدّی و با توکّل و امیدواری، نه با ترس و سراسیمگی و اضطراب و یأس.
باید کمی غرور را کنار گذاشت و متواضعانه از «اهل درمان» و «سالکان راه»، کمک خواست. بعضی مشکلات، با «صبر» حل می‌شود، بعضی با «فکر»، برخی با «مشورت»، و بعضی با تلاش امیدوارانه.
خیلی از افراد، در همین دنیا، در کام همین امواج و حوادث، بی آن‌که به زانو درآیند و از گردنه‌های سخت زندگی بهراسند، بار خویش را بسته و توشه «روزهای آینده» را فراهم کرده‌اند. کسی که به شوق روزهای پربار آینده، سر از بالین برمی‌دارد، کامیابی را از آن خویش می‌سازد.
این گوی و این میدان. مگر تو چه کم داری؟ همّت، علاقه، یا پشتکار؟ هر کسی «میوه تلاش» خود را در «باغ زندگی» می چیند. چرا اجازه می‌دهی پاییز بی‌رحم «یأس»، شکوفه‌های «حیات» تو را پرپر سازد؟ وقتی افسرده و بی‌امید باشی، نه اندیشه‌ات برای فردا نقشه می‌کشد، نه پایت به سوی آینده گام برمی‌دارد، نه دستت به کاری بند می‌شود، نه دلت گرم؛ امّا... امید، طراوت و شادابی می‌آورد و همچون چراغی، شب های زندگی‌ات را روشن می‌سازد. پس چرا این خورشید را بر دلت نتابانی؟
و چه شگفت است نقش امیدواری در ایجاد انگیزه!
ما برای «غُصّه خوردن» برای فرداهای نیامده، نیامده‌ایم؛ برای «ساختن» آینده، ساخته شده‌ایم. «آینده»، عکس برگردان زحمت و تلاش «امروز» ماست. فقط باید سستی را کنار گذاشت و از گنجینه «همّت» برداشت نمود و در «بازار زندگی» به سرمایه گذاری پرداخت؛ سودآوری و بهره وری آن، تضمین است.
ای کاش عمر ما در امتداد شاید و افسوس نگذرد!
باری... امید، امّا همراه با عمل!


. سفینة البحار، ج 1، واژه «أمل».
. قبله این قبیله، جواد محدثی، ص 57.
. حدیث زندگی، شماره 5
آخرین ویرایش
در 1394/9/2 15:47 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366