ممکن است مقایسه بین دو مفهومِ «تقوا» و «اخلاق»، کمی عجیب به نظر برسد؛ ولی سوء استفادههایی که از عنوان اخلاق، با نادیده گرفتن تقوا، شده است، ما را به ارائه این مقایسه وا میدارد. البته آنچه تحت عنوان اخلاق اسلامی از زبان علمای دین میشنویم، با مفهوم تقوا مغایرتی ندارد و منظور ما از سوء استفاده از اخلاق، برداشتهای سکولار از این مفهوم است؛ برداشتهایی که در آن از تقوا خبری نیست. ماه مبارک رمضان ـ که از آثار آن تقواست ـ فرصت مناسبی برای طرح این موضوع است.
جایگاه تقوا در آموزههای اسلامی
باید ببینیم در منظومه معارف دینی ما، تقوا چه ارزش و اهمیتی دارد. برای اهمیت تقوا، دلایل زیادی میتوان ارائه کرد که از میان همه این دلایل، در اینجا فقط یک دلیل را بیان میکنیم و آن اینکه در تنها سخنرانیِ واجب و عبادیِ ما، یعنی خطبههای نماز جمعه، باید حتماً به «تقوای الهی» توصیه شود. خطیب جمعه، در هر دو خطبه نماز، باید همه را به تقوا سفارش کند. چرا از میان همه فضایل و مکارم اخلاق مانند: ایمان، اخلاق، آداب رفتاری و عبادتها، ما را به تقوا سفارش میکنند؟ یک معنای امر به تقوا در نماز جمعه، این است که تقوا مفهومی است که نیاز به توصیه و توصیف دارد. تا حدی که در هر جمعه و در هر خطبه باید به آن پرداخت. از سوی دیگر، نماز جمعه وقتی اقامه میشود که جامعه اسلامی برقرار شده باشد. یعنی بعد از اینکه جامعه ایمانی تشکیل شد، نوبت به تقوا میرسد.
بعد از قرآن کریم ـ که بارها به تقوا امر کرده است ـ نهجالبلاغه، مملوّ از توصیههایی به تقوای الهی است. در حالی که میدانیم سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در این کتاب شریف، عمدتاً مربوط به پنج سال پایانی عمر آن حضرت است؛ یعنی زمانی که جامعه دینی و ایمانی تشکیل شده است. بنابراین وقتی که جامعه دینی برقرار شد، باید مکرراً به تقوا سفارش کرد. درباره روایت معروفِ «طَلَب علم بر هر زن و مرد مؤمنی واجب است» فرمودهاند که منظور از این علم، علم تقواست. یعنی هر کسی باید تقوا را بشناسد.
تقوا، مرز ایمان و نفاق
بنابراین، تقوا یک اهمیت راهبردی دارد که حتی ایمان نیز آن اهمیت را ندارد؛ چون وقتی جامعه ایمانی تشکیل شد، دیگر جایی برای کفر نیست و لذا کاربرد عملیِ پرداختن به مفهوم ایمان، کمتر است و باید به تقوا پرداخت؛ یعنی اگر بخواهیم در جامعه دینی، ایمان به نفاق منجر نشود، باید به سراغ تقویت تقوای جامعه برویم.
ما دورهای را پشت سر گذاشتهایم که زمان ایمان بود؛ یعنی زمانی بود که جا داشت به ایمان پرداخته شود. شهید مطهری، آثار خود را عمدتاً حول محور ایمان نگاشت؛ چون در آن دوره، اساساً دین و ایمان را خرافه میپنداشتند و حملات شدیدی به اصل ایمان میشد که لازم بود پاسخ داده شود. در دوران دفاع مقدس، همین ایمان افراد بود که مورد آزمایش قرار گرفت. شهادتطلبی رزمندگان با همین ایمان آغاز شد و با آن، اوج پیدا کرد. نیازی نبود کسی سیر و سلوک خاصی داشته باشد تا به شهادت برسد، ایمان کافی بود. برای پشت سر گذاردن امتحانات و ابتلائات آن دوره، ایمان کافی بود. اما بعد از آن، در دهههای دوم و سوم انقلاب و در دوره کنونی، اصلیترین محوری که باید به آن میپرداختیم و متأسفانه خیلی کم به آن پرداختیم، موضوع تقوای فردی و اجتماعی است.
اصلیترین موضوعی که در آموزش و پرورش، صدا و سیما و رسانههای ما باید به آن پرداخته شود، تقواست. این تقواست که از نفاق پنهان جلوگیری میکند و به وسیله آن، چهره منافقین واقعی شناخته میشود، منافقینی که حتی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به سادگی شناخته نمیشدند.
زمانی به سازمان مجاهدین خلق، منافق گفته میشد، در صورتی که آنها محارب بودند، نه منافق. منافقین واقعی کسانی هستند که اگر جلوی آنها گرفته نشود، حیثیتی برای ایمان باقی نخواهند گذاشت. برای شناخت این منافقین، ملاکی جز تقوا وجود ندارد. باید به تقوا بپردازیم تا دچار نفاق نشویم و بتوانیم زیبایی ایمان را نشان دهیم. خدای متعال فرموده: «وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمَانَ وَزَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ»؛ «خدای تعالی ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان زینت داد.» این آیه در سورهای آمده، که مملوّ از دستوراتی است که با رعایت آن، تقوای انسان افزوده میشود.
نقش تقوا در حل مشکلات جوامع اسلامی
با کمک تقواست که جلوی عرفانهای دروغین، پوچ و خیالی گرفته میشود. دلیل اینکه امروزه معنویتها و عرفانهای ساختگی خواهان بسیاری پیدا کرده است و کسانی که تشنه ایمان بودهاند، گرفتار انواع این معنویتها شدهاند، این است که ما آن طور که باید و شاید، به تقوا نپرداختهایم.
امروزه، کم و بیش از گوشه و کنار، زمزمههایی میشنویم که مفاهیمی مانند، «فرهنگ» را ترویج میکنند. از کلمات و مفاهیم خوب و قشنگ برای مبارزه با دین استفاده میکنند. کسی مفاهیمی مانند، فرهنگ، اخلاق و انسانیت را نفی نمیکند، اما برای ما جای سؤال دارد که چرا خداوند از میان همه این مفاهیم زیبا، «تقوا» را انتخاب کرده و بر روی آن تأکید فرموده است؟ چرا در قرآن کریم از این کلمات زیبا خبری نیست و در عوض، بسیار بر روی تقوا تأکید شده است؟ در قرآن کریم، در حدود 237 مرتبه از مفهوم تقوا سخن به میان آمده است و مشخصاً در حدود پنجاه، مرتبه امر به تقوا شده است. خداوند در کنار هر دستوری، عبارت «اِتَّقَوْا» را آورده است و این نشان میدهد که لازمه یا نتیجه یا مقدمه همه اوامر الهی، تقواست.
اهمیت تقوا برای جامعه دینی بسیار بالاست. مشکلاتی که ما امروزه در جامعه خود داریم و روز به روز بیشتر میشوند، همه از کم تقوایی است. برای حل این معضلات، باید تقوا را در جامعه خود نهادینه کنیم. باید به مفهوم تقوا بپردازیم و به این فکر کنیم که «آیا همانطور که یک فرد میتواند متقی باشد، یک جامعه نیز میتواند لباس تقوا بر تن کند؟» به این بیاندیشیم که اگر بخواهیم تقوا را از حالت فردی در بیاوریم و به یک نظام برسانیم، چه حالتی رخ خواهد داد؟ خداوند میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»؛ «و چنانچه مردم شهر و دیارها، همه ایمان آورده و پرهیزکار میشدند، همانا ما درهای برکات را از آسمان و زمین به روی آنها میگشودیم.» آیا جامعه ما به چیزی جز برکت نیاز دارد و آیا این برکت، جز از راه تقوا حاصل خواهد شد؟
همانطور که یک انسان با تقوا شاخصههایی دارد، یک جامعه باتقوا نیز شاخصههایی دارد که باید ببینم چیست. همانطور که افراد جامعه، مراقب تقوای فردی خودشان هستند، باید مراقب تقوای جامعه خود نیز باشند. ما باید در جامعه خود، تقوا را از غربت خارج کنیم که اگر چنین کنیم، هیچگاه حادثهای مانند کربلا برای ما اتفاق نخواهد افتاد.
تقوا، شروع کننده تاریخ و ختم کننده آن
بر اساس آیات کریمه قرآن، داستان زندگی بشر با پدیده نبرد هابیل و قابیل آغاز شده است و این موضوع، بیحکمت نیست. ماجرای این درگیری، به ظاهر، بر سر آن بود که یک قربانی از جانب خداوند پذیرفته شد و دیگری نشد. اما دلیل اصلی اینکه چرا قربانی قابیل پذیرفته نشد این بود که «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین»؛ «بیتردید خدا فقط از متقیان خواهد پذیرفت». جمعبندی داستان هابیل و قابیل این است که هر دوی آنها، ایمان به خداوند داشتند، اما هابیل «با تقوا» بود و قابیل «تقوا» نداشت. این نبرد، نمونه همه جنگهای تاریخ است.
آن انسان کافری که با انسان مؤمن میجنگد، علت کفرش بیتقوایی است. در آغاز قرآن هم خداوند فرموده است: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدی لِلْمُتَّقینَ»؛ «این قرآن برای هدایت کسانی است که اهل تقوا هستند.» دعوا بر سرِ تقواست. اصلاً خداوند از ما امتحان میگیرد تا میزان تقوای ما را محک بزند و در انتها فقط متقین باقی بمانند.
خداوند از میان همه کارهای خوب، آن کاری را میپذیرد که با «تقوا» همراه باشد. چرا که کار خوبِ بدون تقوا، اصلاً کارِ خوب محسوب نمیشود. ما نباید فریب کارهای خوبی را بخوریم که از تقوا سرچشمه نمیگیرد.
به جای اینکه مردم را به کار خوب دعوت کنیم، باید مردم را به تقوا دعوت کنیم. بسیاری اوقات، پدرها و مادرها، فرزندان خود را به کار خوب دعوت میکنند و اصلاً حواسشان به تقوا نیست. در صورتی که والدین باید به جای توصیه به کار خوب، فرزند خود را به تقوا توصیه کنند و برای قبولی اعمال فرزند خود بکوشند، نه برای موفقیت ظاهری او.
اصل داستان، تقواست و خداوند در همه زمانها و به ویژه عصر غیبت حضرت ولی عصر(عج) آن قدر امتحان میگیرد تا تنها متقین، سربلند و سرافراز بمانند.
. قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: َ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ أَیْ عِلْمِ التَّقْوَی وَ الْیَقِینِ؛ مصباح الشریعه، ص 13.
. سوره حجرات، 7.
-«يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِكَ خَيْرٌ»؛ سوره اعراف، 26.
. سوره اعراف، 96.
. سوره مائده، 27.
. سوره بقره،2.
. گزیدهای از سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین پناهیان در دانشگاه امام صادق، تهران، 5/9/1390.
حجتالاسلام والسملمین علیرضا پناهیان ـ دوماهنامه امان شماره 37