اشکالات محتوایی!
اشاره
در شمارههای قبل مباحث استاد حقیقتگو به اشکالات کتاب بیان سید علی محمد شیرازی رسید و ایشان ناقص بودن بیان را توضیح داد و بعد نمونههایی از اشکالات ادبی کتاب را همراه با توجیهات آن ذکر و نقد کرد و اینک نوبت به آشنایی با اشکالات محتوایی آن رسیده است. با هم بحث را دنبال میکنیم.
اشکالات محتوایی بیان
استاد گفت: «در نوشتهها و گفتههای جناب باب از جهت محتوایی اشکالات فراوانی وجود دارد که من فقط بعضی از آنها را ذکر میکنم و اگر جناب آقای اغصانی پاسخی داشتند در خدمتشان خواهیم بود.»
الف. علم ستیزی باب
یکی از شعارهای بهائیان این است که میگویند: «دین باید با علم و عقل مطابق باشد والّا اوهام است.» طبق این شعار، همه ادیانی که ادعای حق بودن دارند، باید با علم و عقل مطابق باشند. از آنجایی که بابیان و بهائیان باب را دارای دین جدید میپندارند، بایستی آموزههای او هم کاملاً با این شعار موافق باشد. در حالی که ابداً چنین نیست و ایشان عباراتی دارد که صد درصد مخالف با علم و عقل است که از باب نمونه چند مورد را برایتان عرض میکنم:
1. محدودیت جواز مالکیت کتاب
باب مینوسید: «نهی عنکم فی البیان ان لا تمکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فیلزمنکم تسعه عشر مثقالا من الذهب حداً فی کتاب الله لعلکم تتقون» ؛ یعنی: «شما در کتاب بیان، از مالک شدن بیشتر از یک عدد کتاب نهی شدهاید و اگر بیش از این مقدار را مالک شوید، 19 مثقال طلا [به عنوان جریمه] بر عهده شما میآید و این حدی است در کتاب خدا شاید که پارسا شوید.»
آقای نوریان از طلاب علوم دینی که تازه به جمع ملحق شده بود، پرسید: منظور او از «عدد الواحد» چیست؟ استاد گفت: «به شما خیر مقدم عرض میکنم و در پاسخ به سؤال شما باید بگویم «عدد الواحد» میتواند دو معنی داشته باشد. یکی اینکه مراد همان عدد یک باشد و دیگر اینکه چون «واحد» به حساب حروف ابجد با عدد 19 برابر است، ممکن است مراد جناب باب همان عدد 19 باشد؛ البته با توجه به این که عدد 19 در نزد باب مقدس بوده و ظاهراً دوست داشته رقم کتابهایش را به 19 برساند، به پیروانش دستور داده بود همه کتابهایش را مالک شوند. احتمال دوم قویتر است؛ اما در هر حال داشتن کتاب را محدود به رقمی خاص کرده است که با علم و عقل ناسازگار است.»
آقای جلیلی گفت: «استاد ببخشید، مشخص است که باب داشتن چه کتابهایی را مجاز میدانسته؟» آقای حقیقتگو گفت: «بله، از مطالب بعدی روشن خواهد شد که مقصودش کتابهای خودش بوده است.»
2. نابودی تمامی کتابها غیر از کتابهای باب
جناب باب در «بیان فارسی» که مهمترین کتابش است، دستور نابودی همه کتابها غیر از کتابهای خود را صادر کرده و نوشته است: «الباب السادس من الواحد السادس فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشئت او تنشئ فی ذلک الامر» ؛ «باب ششم از واحد ششم در بیان حکم نابودی تمامی کتابها غیر از کتابهایی که در این امر [بابیت] نوشته شده یا نوشته خواهد شد» و در ادامه به صورت فارسی مینویسد: «امر شده بر محو کل کتب الاّ آن که در اثبات امر الله و دین او [دین بیان] نوشته شود.»
آقای اغصانی که حیران و ناراحت به نظر میرسید، گفت: «آقا، درست است که حضرت رب اعلی چنین دستوری داده است؛ اما منظور ایشان نابود کردن کتابهای بیپایه و اساس است که سبب گمراهی و تلف شدن وقت مردم میشود، نه هر گونه کتابی.»
آقای حقیقتگو گفت: «این توجیه شما همان توجیه عبدالحمید اشراق خاوری است که یکی از بزرگترین مبلغان بهائی بوده و کتابهای متعددی هم برای ترویج بهائیت نوشته است؛ ولی من خودم جواب شما را نمیدهم و از دوستان میخواهم که به شما پاسخ منطقی بدهند.»
خانم ناصری گفت: «توجیهی که ایشان و آقای خاوری ذکر کردند، با عبارت خود باب سازگار نیست؛ چون خود او کلمه «الاّ» را به کار برده و دیگر راهی برای این توجیه باز نگذاشته است.»
استاد گفت: «متشکرم. جواب همین است که خواهرمان فرمودند. حالا اگر آقای اغصانی دفاعی دارند، بفرمایند.»
آقای اغصانی با صدایی گرفته که نشان از شرمندگی و ناراحتی او داشت، گفت: «فعلاً عرضی ندارم.»
آقای حقیقتگو گفت: «شما اگر توجیه دیگری هم ذکر کنید، در نهایت به شما خواهیم گفت که اصلاً خود باب، اجازه تفسیر و توجیه سخنان خود را نداده و گفته است: «و اذن نیست از برای احدی که تفسیر کند به آنچه خداوند در بیان نازل فرمود.» و مطلب بعدی هم مؤید برداشت ماست (نابود کردن همه کتابها).»
3. جایز نبودن تدریس غیر بیان
جناب شیرازی علاوه بر دستورات فوق، تدریس غیرکتاب بیان را جایز ندانسته و گفته است: «لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان» ؛ «جایز نیست تدریس کتابی غیر از بیان.» و حتی در کتاب احسن القصص خود نوشته است: «یا معشر العلماء ان الله قد حرم علیکم بعد هذا الکتاب التدریس فی غیره» ؛ «ای گروه علما، همانا که خدا بعد از نزول این کتاب، تدریس غیر آن را بر شما حرام کرده است.»
4. ممنوع بودن حفظ کتاب بیش از 202 سال
آقای باب در باب اول از واحد هفتم کتاب بیان فارسی، نگه داشتن کتاب را بیش از 202 سال ممنوع اعلام کرد و دستور داد کتابی را که بیش از این مقدار از عمرش گذشته است یا باید به کسی انفاق کنند یا این که در آب بریزند و نابود کنند.
آقای روح اللهی که مثل همیشه با شنیدن سخنان از این دست گرفتار خنده شده بود و با زحمت صدای خندهاش را کنترل میکرد، گفت: «حالا چرا 202 سال؟» استاد گفت: «از آنجایی که «علیمحمد» که نام باب است به حساب حروف ابجدی با 202 برابر میشود، شاید باب خواسته حکمی هم مطابق با نامش ذکر کرده باشد.
5. خرید و فروش و استعمال دارو ممنوع!
با این که علم و عقل حکم به جواز خرید و فروش و استعمال دارو میکند؛ اما آقای باب از آن نهی کرده و گفته است: «انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون ولا تبیعون و لا تشترون و لا تستعملون الا بما کنتم تحبون ان تصنعون» هر چند عبارت غلط است و طبق قواعد صرفی در «لاتملکون»، «لاتبیعون»، «لاتشترون»، «لاتستعملون» به خاطر مجزوم بودن با «لا» ناهیه بایستی «ن» حذف میشد؛ اما مراد باب این است که شما دارو و مسکرات را مالک نشوید، نخرید، نفروشید و به کار نبرید و عبارت آخر او روشن نیست و نمیتوان مقصود او را فهمید؛ اما گویا منظورش استثنا کردن داروهای دست ساز (خانگی) از حکم حرمت است. به این ترتیب تمام رشتههای مربوط به داروسازی بایستی تعطیل شود و بیماران با بیماری خود بسازند تا ...
با توجه به نمونههایی که ذکر شد، مشخص میشود که باب تعالیمی کاملاً بر ضد علم و عقل ارائه کرده و علم ستیز است.
ب. فوران خشونت در دستورات باب
علی رغم شعار بهائیان مبنی بر محبت و صلح، باب احکام بسیار خشنی داشته است و عباس افندی ـ یکی از رهبران بهائیت ـ نیز به این مطالب اقرار کرده و گفته است: «و در یوم ظهور حضرت اعلی[باب] منطوق بیان ضرب اعناق و حرق [سوزانده] کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من آمن و صدق بوده». حالا چند نمونه را ذکر میکنم:
1. نابودی غیر بابیان: باب مینویسد: «بر هر صاحب اقتداری ثابت بوده و هست مِن عندالله بر این که نگذارد در ارض غیر مؤمن به بیان را.»
2. قتل همه مخالفان: باب مخالفان خود را مشرک خوانده و دستور کشتار آنان را صادر کرده است: «قاتلوا المشرکین کافه کما یردون الذکر کافه» ؛ «با تمام مشرکان بجنگید [و آنان را بکشید] همان طور که همه آنها ذکر [یکی از مقامات ادعایی باب] را رد میکنند.»
ج. ارائه اطلاعات غلط
هر چند باب ادعای داشتن علم الهی داشته است؛ اما در مواردی اطلاعات غلط ارائه کرده است. مثلاً با اینکه قوم عاد و ثمود با صاعقه و تند باد هلاک شدهاند ؛ ولی باب نابودی آنها را در خلیج ذکر میکند و نیز با این که حضرت ابراهیم از آتش نجات یافت، ولی باب ایشان را نجات یافته از نهر میداند و نیز با این که مسلم است که حضرت داود بعد از حضرت موسی بوده است؛ اما باب او را پانصد سال قبل از موسی دانسته است.
د. بیان احکام مضحک و پیش پا افتاده
باب در رابطه با تخم مرغ مینویسد: «و لا تضربن البیضه علی شئ یضیع ما فیه قبل ان یطبخ هذا ما قد جعل الله رزق نقطه الاولی فی ایام القیامه من عنده لعلکم تشکرون» ؛ «تخم مرغ [خام] را بر چیزی نزنید؛ زیرا محتویات آن ضایع میشود. این [تخم مرغ] چیزی است که خدا آن را رزق نقطه اولی [یکی از القاب باب] در ایام قیامت، از جانب خود قرار داده است، شاید که شکر گزار باشید.»
در این لحظه همه، غیر از آقای اغصانی به این حکم خندیدند و آقای روح اللهی باز با شوخ طبعی گفت: «خدا خیرش بده که این مسأله رو به ما یاد داده وگرنه همه تخم مرغها را خراب میکردیم.»
پس از پایان خندهها، آقای اندیشهور گفت: «استاد ببخشید، منظور باب از این که تخم مرغ را رزق خود از جانب خدا در ایام قیامت دانسته چیست؟» استاد گفت: «انشاء الله جلسه بعد مفصلا اعتقاد باب را در مورد قیامت عرض خواهم کرد و روشن خواهد شد که هیچ ربطی به قیامتی که مورد قبول ماست ندارد.»
آقای رضایی با اشاره به ساعت، نزدیک شدن زمان نماز جمعه را یاد آوری کرد و استاد هم گفت: «در خصوص اشکالات بیان باب به همین مقدار اکتفا میکنیم و انشاءالله جلسه آینده ادعای دیگر باب یعنی ادعای خدایی او را مورد بحث قرار میدهیم. همچنین اعتقاد وی در مورد قیامت را ذکر خواهیم کرد و از آقای اغصانی هم خواهش میکنم با مطالعه و آمادگی در جلسه حضور داشته باشد.»
ادامه دارد...
سوتیتر:
ـ آقای باب در باب اول از واحد هفتم کتاب بیان فارسی، نگه داشتن کتاب را بیش از 202 سال ممنوع اعلام کرد و دستور داد کتابی را که بیش از این مقدار از عمرش گذشته است یا باید به کسی انفاق کنند یا این که در آب بریزند و نابود کنند.»
ـ «تخم مرغ [خام] را بر چیزی نزنید؛ زیرا محتویات آن ضایع میشود. این [تخم مرغ] چیزی است که خدا آن را رزق نقطه اولی [یکی از القاب باب] در ایام قیامت، از جانب خود قرار داده است، شاید که شکر گزار باشید.»
*. کارشناس فرقههای انحرافی مهدویت.
. پیام ملکوت، موسسه مطبوعات امری، ص 74.
. بیان عربی، ص 55.
. بیان فارسی، ص 198.
. همان، ص 199.
. اقداح الفلاح، 199.
. بیان فارسی، ص 20 ورک: همان، ص 21.
. همان، ص 130.
. احسن القصص، سوره 27. (سورة الانوار)، ص53.
. بیان فارسی، ص 238.
. مکاتیب عبدالبهاء، ج2، ص 266.
. بیان فارسی، ص 262 و رک: لوح هیکل الدین، ص 15.
. احسن القصص، سوره 102.
. رک: فصلت/ 13.
. رک: احسن القصص، ص 34.
. اسرار الاآثار خصوصی، فاضل مازندارانی، حرف ر ـ ق، ص 109، که از دلائل السبعه باب نقل کرده است.
. بیان عربی، ص 49.
احمد حاجقلی* ـ دوماهنامه امان شماره 38