غدیر همیشه جاری (گزیدهای از سخنان امام راحل)
زنده نگه داشتن این عید [غدیر] نه برای این است كه چراغانی بشود و قصیدهخوانی بشود و مداحی بشود. اینها خوب است، اما مسئله این نیست. مسئله این است كه به ما یاد بدهند كه چطور باید تبعیت كنیم، به ما یاد بدهند كه غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی كه حضرت امیر علیه السلام در این حكومت پیش گرفته است، باید روش ملتها و دستاندركاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حكومت است. این است كه قابل نصب است و الّا مقامات معنوی قابل نصب نیست. یك چیزی نیست كه با نصب آن مقام پیدا بشود؛ لكن آن مقامات معنوی كه بوده است و آن جامعیتی كه برای آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است كه او را به حكومت نصب كنند و لهذا میبینیم كه در عرض صوم و صلاه و امثال اینها میآورد و ولایت مجری اینهاست. ولایتی كه در حدیث غدیر است، به معنای حكومت است؛ نه به معنای مقام معنوی.
خدای تبارك و تعالی این حكومت را و این سیاست را امر كرد كه پیغمبر به حضرت امیر واگذار كنند؛ چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت و حكومت بدون سیاست ممكن نیست. این سیاست و این حكومتی كه عجین با سیاست است، در روز عید غدیر برای حضرت امیر علیه السلام ثابت شد.
دستهایی از زمان سابق از زمان خلفای اموی و خلفای عباسی ـ علیهم لعنه الله ـ از آن زمان دستهایی پیدا شده است كه بگویند كه دین علی حده از مسائل [سیاست] است و سیاست علی حده از حكومت است. هر چه طرفِ پایین آمده است، این قوّت گرفته است تا وقتی بازیگرهای دنیا كه دیدند باید دین را یك چیز تعبدی قرار داد. این بازیگرها آمدند و این طور كردند كه ماها هم باورمان آمده بود كه دین چكار دارد به سیاست؛ سیاست مال امپراتورها [ست]. این معنایش این است كه تخطئه كنیم خدا را و رسول خدا را و امیرالمؤمنین را، برای اینكه حكومت، سیاست است، حكومت كه دعا خواندن نیست، حكومت كه نماز نیست، حكومت روزه نیست. حكومت ـ حكومت عَدل ـ اسباب این میشود كه اینها اقامه بشود، اما خود حكومت یك دستگاه سیاسی است. آن كه میگوید دین از سیاست جداست، تكذیب خدا را كرده است، تكذیب رسول خدا را كرده است، تكذیب ائمه هدی را كرده است.
غدیر مانع انحرافات
و اینكه این قدر صدای غدیر بلند شده است و این قدر برای غدیر ارج قائل شدهاند- و ارج هم دارد- برای این است كه با اقامه ولایت، یعنی با رسیدن حكومت به دست صاحب حق، همه این مسائل حل میشود، همه انحرافات از بین میرود.
انحرافی كه پیدا شده است ـ علاوه بر همه انحرافات ـ همین انحراف است كه ما باور كردیم كه سیاست به ما چه ربط دارد. غدیر آمده است كه بفهماند كه سیاست به همه مربوط است؛ در هر عصری باید حكومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه كه بتواند به واسطه آن سیاست، اقامه صلاه كند، اقامه صوم كند، اقامه حج كند، اقامه همه معارف را بكند.
خیال میكردند كه كسی كه عارف است باید دیگر به كلی كناره گیرد از همه چیز و برود كنار بنشیند و یك قدری ذكر بگوید و... یك قدری چه بكند و دكانداری. امیرالمؤمنین علیه السلام در عین حالی كه اعرف خلق اللَّه بعد از رسول اللَّه در این امت، اعرف خلق اللَّه به حق تعالی بود، مع ذلك، نرفت كنار بنشیند و هیچ كاری به هیچی نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقه ذكر نداشت. مشغول بود به كارهایش؛ ولی آن هم بود. خیال می شود كسی كه اهل سلوك است، باید به مردم دیگر كار نداشته باشد. در شهر هر چه می خواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم یك گوشهای بنشینم و وِرد بگویم و سلوك به قول خودش پیدا كند. این سلوك در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده است؛ لكن نرفتند تو خانهشان بنشینند و بگویند كه ما اهل سلوكیم و چه كار داریم كه به ملت چه میگذرد. هر كه هر كاری می خواهد بكند. اگر بنا باشد كه اهل سلوك بروند كنار بنشینند، پس باید انبیا هم همین كار را بكنند و نكردند. موسی بن عمران اهل سلوك بود؛ ولی مع ذلك، رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد، ابراهیم هم همین طور. رسول خدا هم كه همه میدانیم. رسول خدایی كه سالهای طولانی در سلوك بوده است، وقتی كه فرصت پیدا كرد، یك حكومت سیاسی ایجاد كرد، برای اینكه عدالت ایجاد بشود. آنی كه میگوید كه آخوند چه كار دارد به سیاست، آنی كه با آخوند خوب نیست، این با اسلام بد است. می خواهد آخوند را كنار بگذارد ـ كه می تواند یك كاری توی مردم انجام بدهد ـ و هر كاری دلشان میخواهد بكنند.
سوتیتر:
ولایتی كه در حدیث غدیر است، به معنای حكومت است؛ نه به معنای مقام معنوی.
انحرافی كه پیدا شده است ـ علاوه بر همه انحرافات ـ همین انحراف است كه ما باور كردیم كه سیاست به ما چه ربط دارد. غدیر آمده است كه بفهماند كه سیاست به همه مربوط است؛ در هر عصری باید حكومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه كه بتواند به واسطه آن سیاست، اقامه صلاه كند، اقامه صوم كند، اقامه حج كند، اقامه همه معارف را بكند.
. صحیفه امام، ج20، ص112، 117 با تلخیص.
دوماهنامه امان شماره 38