ایام عیدی بود. جبرئیل دو پیراهن از پارچههای بهشتی را تقدیم رسول خدا کرد و لبخند زد. پیامبر نگاهی به پیراهنهای زیبا کرد و پرسید: «این پارچه و پیراهن چیست و برای کیست؟» جبرئیل به یاد آورد چندی پیش را که حسن و حسین علیهم السلام با لباسهای کهنه و مندرس از کوچه به خانه آمدند. سلام کردند و گفتند: «مادرجان! بچههای مدینه برای عیدشان لباس نو دوختهاند. آیا برای عید ما لباس نو تهیه نمیکنی؟» فاطمه سلام الله علیها میدانست که تهیه لباس برای دو کودکش، میسر نیست؛ اما پاسخ داد: «انشاءالله و به خواست خدا برایتان لباس دوخته میشود.» جبرئیل همه ماجرا را برای پیامبرصلی الله علیه و آله تعریف کرد و پس از لحظهای سکوت، ادامه داد: «آنگاه که فاطمه سلام الله علیها به فرزندانش فرمود انشاالله برایشان لباس دوخته میشود، خداوند نیز با شنیدن آن کلام فاطمه سلام الله علیها فرمود: سزاوار نیست فاطمه را در این گفتارش تکذیب کنیم.» جبرئیل ساکت شد و رسول خدا زیر لب ذکر گفت. اتاق پر از بوی بهشتی و نور شده بود.
*
20 فروردین: شهادت سید مرتضی آوینی
مخالف زیاد داشت. آدمهای پر مدعا و ناآگاه در سینما کم نبودند. سمینار سینمای پس از انقلاب بود. موجی از مخالفتها بر سرش فرو ریخت؛ اما سید با صبر و حوصله فراوان ایستاد و پاسخگویشان شد. عجیب خسته بود. روحش آزرده و تنش خسته بود. به خانه که آمد، ناراحتی و درگیری ذهنیاش را فراموش کرد. از همسرش احوالپرسی کرد و پای صحبتهای او نشست. دلشادشان کرد. مدتی بعد، همسرش خبر سروصدای سمینار سینمای پس از انقلاب را در مجله سوره خواند و فیلمش را از روایت فتح دید. زن، مانده بود که سید این همه صبر و تحمل را از کجا آورده که وقتی به منزل آمده، حتی یک کلمه درباره ناراحتیاش نگفته است. زن فکر کرد: «اگر کسی دیگر جای مرتضی بود، در مقابل چنین جو عظیم چه میکرد؟ و چطور خستگیاش را به خانه نمیبرد؟»
*
21 فروردین: شهادت علی صیاد شیرازی
خیلی از زنها دوست دارند مردشان در کارِ خانه کمکشان کند؛ ولی من دوست نداشتم علی توی خانه کار کند. ناراحت میشدم. روزهایی که خانه بود، در کارِ خانه کمکم میکرد. یک روز جمعه صبح، دیدم پایین شلوارش را تا کرده، زده بالا، آستینهایش را هم. پرسیدم «حاج آقا، چرا این طوری کردهای؟»
رفت طرف آشپزخانه. گفت: «به خاطر خدا و برای کمک به شما.» رفت توی آشپزخانه و وضو گرفت. بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن. رفتم که نگذارم. در را رویم بست: «خانم! برید بیرون مزاحم نشید!» پشت در التماس میکردم: «حاج آقا، شما را به خدا، بیا بیرون ناراحت میشوم. خجالت میکشم.» میگفت: «چیزی نیست، الآن تمام میشود، میآیم بیرون.»
آشپزخانه را مرتب کرده بود. ظرفها را چید سر جایش. روی اجاق گاز هم مرتب بود.
کف آشپزخانه را شسته بود. همه چیز از تمیزی برق میزد. نمیدانستم در مقابل این همه محبت به علی چه بگویم. مسافرت هم که میرفتیم، خیلی هوای بچهها را داشت و میگفت: «بچهها رو نگه میدارم، لااقل شما هم کمی راحت باشید.» بیست و دو سال با علی زندگی کردم. سخت بود؛ ولی راضی بودم. الآن هم راضیام. اگر بخواهم درباره آن روزها حرف بزنم، میگویم من در کنار علی خوشبخت بودم.
*
25 فروردین (3 جمادی الثانی): شهادت حضرت زهراسلام الله علیها
مولا علی علیه السلام، همسرش را شبانه و پنهانی به خاک سپرد. سپس با دلی آکنده از درد و رنج، رو به سوی مزار رسول خداصلی الله علیه و آله کرد و درد دلهایش آغاز شد:
«ای رسول خدا! پس از او، آسمان و زمین در منظر نگاهم زشت مینماید. اندوهم جاودانه شده و شبم در بیخوابی میگذرد و غم، پیوسته در دل است تا خدا مرا در جوارت ساکن گرداند. غصهای دارم که از شدتش، دل به خون نشسته است و اندوهی دارم بهتآور. چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید و میان ما جدایی افکند. تنها به سوی خداوند شکایت میبرم. به زودی، دخترت از همدست شدن امتت بر ربودن حقش به تو خبر خواهد داد. تمام سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه، چه بسا درد دلهایی که چون آتش در سینهاش میجوشید و در دنیا راهی برای گفتن و شرح دادن آن نیافت. او هم اکنون میگوید و خداوند هم داوری میکند و او بهترین داوران است. سلام بر شما، سلام وداعکنندهای که نه خشمگین است و نه دلتنگ، اگر بروم، به خاطر دلتنگیام نیست و اگر بمانم، به خاطر بد گمانی به خدا از آنچه به صابران وعده داده است، نباشد. آه، آه، صبر، آرامبخش و زیباست و اگر بیم چیرگی ستمگران نبود، برای همیشه چون معتکفان در اینجا میماندم و شیون سر میدادم و سیلآسا میگریستم...»
*
4 اردیبهشت: وفات حضرت امالبنین سلام الله علیها
عالم فرهیخته، زینالدین عاملی، معروف به شهید ثانی، این بانو را اینگونه معرفی میکند: «امالبنین سلام الله علیها از بانوان با معرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و بیاندازه داشت و احترام ویژه میگذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش میرفتند و به ایشان ادای احترام میکردند.»
سید محسن امین در کتاب اعیانالشیعه خود نوشته: «امالبنین سلام الله علیها شاعری خوشبیان و از خانوادهای اصیل و شجاع بود.»
علی محمد دخیل، نویسنده عربزبان معاصر است. نظر او درباره این بانو چنین است: «بزرگواری این زن (امالبنین) هنگامی روشن میشود که بدانیم وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او میدهند به آن توجه نمیکند، بلکه از سلامتی حضرت امام حسین علیه السلام میپرسد؛ گویی حسین علیه السلام فرزند او است نه آنان».
*
20 جمادیالثانی: ولادت حضرت زهراسلام الله علیها و روز زن
«زنی که در حجرهای کوچک و خانهای محقر، انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوتِ اعلا میدرخشد. صلوات و سلام خداوند متعال بر این حجره محقری که جلوهگاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است. این خانه کوچکِ فاطمهسلام الله علیها و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار ـ پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حقتعالی را تجلی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است.
تاریخ اسلام، گواه احترامات بیحد رسول خداصلی الله علیه و آله به این مولود شریف است تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژهای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست... همه باید دستورمان را از اسلام به وسیله حضرت زهراسلام الله علیها، و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشیم.» (امام خمینی )
*
11 اردیبهشت: تولد امام خمینی
اوایل ازدواجش بود. قدسیه خانم دوست داشت بداند همسرش از او چه توقعی دارد: در پوشش و حجاب، در رفت و آمد، در خرید کردن و... امام رو به خانمش کرد؛ لبخندی زد و با مهربانی فرمود: «من به تو کاری ندارم. به هر صورت که میل داری، لباس بخر و بپوش؛ اما آنچه از تو میخواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی».
خانم به گفته آقا عمل کرد و هر روز زندگیشان شیرینتر میشد. هشت سال تمام، امام برای خانم وقت گذاشت و به او تدریس میکرد. هشت سال تمام قدسیه خانم در ادامه تحصیل، تشویق میشد. سالها بود که بسیار احترام میشد و مورد لطف و محبت همسرش قرار میگرفت. بهترین جای خانه را امام برای نشستن او میگذاشت. اجازه نمیداد خانم مشغول جارو زدن و لباس شستن در حضورش گردد. بچهها هم به مادر احترام بسیار میگذاشتند و پدر را نیز بیاندازه دوست داشتند. به نظر آنها بهترین پدر و مادر در خانهشان بود و از این خوشبختی، دلشاد بودند.
*
12 اردیبهشت ماه: شهادت استاد مرتضی مطهری
از دوستان استاد بود و بیشتر وقتها پای سخنرانیهای ایشان مینشست. آمده بود نزدش که هشدار دهد. میترسید که ساواک و مأمورانی که همه جا پخش هستند، از متن سخنرانیهایش جملاتی را بیرون بکشند و او را دستگیر کنند. نفس عمیقی کشید. رو به استاد کرد و گفت: «بهتر است فلان مطلب را عنوان نکنید؛ فعلا مصلحت نیست در سخنرانیهایتان آن را بگویید».
استاد با جدیت نگاهش کرد و پاسخ داد: «این حرفها نیست. این را باید گفت: عقیده است. انحراف فکری به وجود میآید و من نمیتوانم در برابر انحراف عقیده و فکر که در بین جامعه اسلام به وجود بیاید، آرام باشم». دوستش با اصرار گفت: «خواهش میکنم. شاید شنیدنش برای جمعی گران آید و موجب دردسر شود.»
این بار با قاطعیت بیشتری گفت: «گران باشد، باید این مطلب بیان شود.»
*
22 اردیبهشت (1 رجب): ولادت امام باقرعلیه السلام
ابوحمزه نام داشت. نزد حضرت آمد و با نگرانی پرسید: «نظر شما درباره مسلمانی که برای درخواست نیازی به دیدار مسلمانان دیگر رود؛ اما به او اجازه دیدار و صحبت داده نشود، چیست؟»
حضرت نگاهی به ابو حمزه کرد و فرمود: «ای حمزه، هر مسلمانی که به نیاز مسلمان دیگر پاسخ ندهد و چهره از او پنهان بدارد و در منزلش باقی بماند و برای حل مشکل بیرون نیاید، خداوند نفرین و لعنت خود را از او بر نمیدارد تا آنگاه که او را ملاقات کند.»
حسی درون ابوحمزه جوشید. تشکری کرد و راهی خانهاش شد.
*
24 اردیبهشت (3 رجب): شهادت امام هادیعلیه السلام
یکی از درباریان قدرتمند عباسی به فقر شدیدی دچار شده بود. حضرت را که دید، سلام کرد. خواست از وضع خود و خانوادهاش بگوید؛ اما نتوانست. امام نگاهش کرد و فرمود: «ای ابا هاشم! کدام یک از نعمتهای خدا را میخواهی شکر کنی؟ ایمانی که به تو داده که به وسیله آن بدن خود را از آتش دوزخ دور سازی؟ سلامتی و عافیتی که به تو ارزانی داشته است که از آن در راه عبادت و بندگی خدا بهره بری یا از آن قناعتی که به شما هدیه کرده تا در پی آن، از درخواست از مردم بینیازت کند؟» مرد به فکر فرو رفت و نعمتهای داشتهاش را از نظر گذراند. حضرت لبخندی زد و دویست دینار به مرد بخشید.
*
24 اردیبهشت: لغو امتیاز تنباکو
«الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است. حرره الاقل محمد حسن الحسینی».
فتوایش در تمام شهر پخش شده بود و قلیانها با سرعتی شگفتانگیز شکسته شد. حتی یهودیان و مسیحیان به احترام فتوای میرزای شیرازی، تمام قلیانهای خود را جمع کردند. شهر در تحولی بزرگ به سر میبرد، در حالی که شاه، خواب بود. ساعتی بعد شاه از خواب برخاست و طبق عادت هر روزهاش، قلیان مخصوص خود را خواست؛ اما کسی امرش را اطاعت نکرد. با عصبانیت از اتاقش بیرون آمد. انبوهی از قلیانهای شکسته را در قصر دید. به اتاق همسرش انیسالدوله رفت تا بلکه پکی به قلیان او بزند. وارد اتاق که شد، انیس الدوله و خدمتکاران را مشغول جمع کردن جواهراتِ روی قلیانها دید. با تعجب پرسید: «این کارها یعنی چه؟ چرا قلیانها شکسته شده؟»
همسرش لبخند زنان گفت: «قلیان کشیدن حرام شده است؛ مگر فتوا را نشنیدهای؟»
انیسالدوله دندانشکنترین پاسخ را به همسر خوابزدهاش داد: «همان کسی آن را حرام کرده که مرا به عنوان همسر بر تو حلال نموده!».
شاه مانده بود که چه بگوید.
*
31 اردیبهشت (10 رجب): ولادت امام جوادعلیه السلام
از یاران صدیق امام رضاعلیه السلام بود. مدتها بود که دلش میخواست حضرت فرزند پسری داشته باشد؛ حتی یک بار به امام رضا گفته بود: «دعا کن خداوند متعال به تو فرزندی عنایت کند.»
حضرت همان لحظه فرموده بود: «حقتعالی به من یک پسر کرامت خواهد کرد و او وارث امامت من خواهد بود.»
امام محمد تقی علیه السلام به دنیا آمد و خانه حضرت رضاعلیه السلام غرق نور و سرور گشت. یار صدیق حضرت، باز هم نزد ایشان آمده بود. این بار دلشادتر از همیشه رو به روی حضرت رضاعلیه السلام نشسته بود.
حضرت لبخندی زد و فرمود: «حقتعالی به من فرزندی عطا کرده است که شبیه است به موسی بن عمران که دریاها را میشکافت و نظیر عیسی بن مریم است که حقتعالی مقدس و مطهر گردانیده بود مادر او را و طاهر و مطهر آفریده شده بود... این فرزند من به جور و ستم کشته خواهد شد و بر او خواهند گریست اهل آسمانها و حقتعالی غضب خواهد کرد بر دشمن او و کشنده او و ستمکننده بر او و بعد از قتل او از زندگانی بهره نخواهد برد و به زودی به عذاب الهی واصل خواهد گردید.»
منابع:
1. امام در خانواده، تدوین: معاونت فرهنگی نیروی هوایی سپاه، ناشر نیلوفران.
2. مرتضی آینه زندگیام بود (بانوی ماه2)، مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی، نشر سوره مهر.
3. یادگاران (صیاد شیرازی)، رضا رسولی، روایت فتح.
4. دیدار با ابرار.
5. آفاق اندیشه (نگاهی به زندگانی امام باقرعلیه السلام)، ابوالفضل هادیمنش.
6. مادر فضیلتها (زندگینامه امالبنین علیها السلام)، علی آقاجانی قناد، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم.
7. فروغ جاودانه، جمعی از نویسندگان.
8. سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، جمعی از فضلا و یاران، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر.
9. برگزیده منتهیالامال (زندگی امام محمد تقی علیه السلام)، تلخیص رضا استادی، دفتر نشر برگزیده.
10. بحارالانوار، ج 43.
. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 75، ح 62.
معصومه سادات میرغنی ـ دوماهنامه امان شماره 41