در میان قالب های شعری زبان فارسی، قالب « غزل» پرطرفدارترین و جذاب ترین قالبهای شعری به شمار میرود. غزل که ابیات آن هفت الی هشت بیت است؛ به طور عمده به شرح حال عاشق و توصیف جناب معشوق و شرح جانسوز فراق میپرازد.
عاشقانِ اشعار فارسی، اغلب داغِ هجران دیده اند و کمتر به ساحل وصال رسیدهاند ، لذا غزلهای عاشقانه فارسی، به طور عمده، غزلهای فراقیه هستند، بسیارکم هستند شاعرانی که غزلهای وصالیه سروده باشند.
در غزلهای موعودیه نیز، از فراق و هجران و جدایی بیش تر سخن رفته است تا از وصال و رسیدن عاشق به معشوق.
همچنین در غزلهای فراقیه و وصالیه موعودیه، مولای نازنین و مهربانمان حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه، در سیمای معشوقی ظاهر و نمایان شده است که از پسِ پرده، از دیگران دلربایی میکند وهزاران هزار یوسف را گرفتار عشق آسمانی خویش کرده است.
ما در پی آن هستیم که به حول و قوه الهی و با عنایات خاص امام عصر عجل الله تعالی فرجه از منظر غزلهای عاشقانه موعودیه، در خصوص معشوق پرده نشین عجل الله تعالی فرجه و سیمای مبارک و نازنین او با شما محبّان و منتظرانِ حضرت عجل الله تعالی فرجه سخن بگوییم، نیز درباره محقّق شدن این عشق و اسرار عاشقی، مطالبی را به نظر مبارک شما برسانیم.
برای شرح غزلهای عاشقانه انتظاریه، از آیات قرآن مجید، روایات و حکایات و اصلان و صاحبان تشرّف هم کمک خواهیم گرفت؛ چنانكه از انفاس قدسیه حضرت نیز استمداد میجوییم.
اینک به شرح مختصر یکی از غزلهای فراقیه موعودیه میپردازیم تا کام جانمان را با نام و یاد حضرتِ معشوقِ پرده نشین عجل الله تعالی فرجه شیرین سازیم.
صبحِ بی تو، رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بیتو میگویند: تعطیل است کارِ عشق بازی
عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جُغد، بر ویرانه میخواند به انکارِ تو اما
خاک این ویرانهها، بویی از آن ویرانه دارد
خواستم از رنجشِ دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگِ آبرو از پینه دارد
در هوای عشقِ تو پر می زند با بی قراری
آن کبوترْ چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفلِ بزرگ تیرگی را میگشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
دکترقیصر امین پور
در غزلی که شما منتظران امام عصر عجل الله تعالی فرجه آن را چشیدید و شنیدید، مولایمان حضرت اباصالح المهدی، روحی و ارواح العالمین له الفدا، در سیمای معشوقی جلوهگری کرده است که رخساره به کس ننموده ولی از هزاران هزار نفر، دل برده است. به این بیت جناب لسان الغیب، حافظ شیرازی خوب توجه بفرمایید:
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صَدَت عندلیب هست
حافظ می فرماید: هنوز پرده از رخسار، کنار نزدهای و روی زیبای تو را هیچ چشمی ندیده است، اما تو را هزاران هزار عاشق است و در فراقِ رویت صدها عاشق دلسوخته، میسوزند و میسازند و در عشق روی تو، نغمه سرایی میکنند.
باز هم سراغ لسان الغیب، جناب حافظ می رویم. او از حضرتِ معشوقِ پرده نشین علیه السلام به عنوان « شاهد هر جایی» یاد میکند که همه جا هست و عالم،[به اذن و قدرت خدا] محضر اوست، اما تا کنون جمالِ جمیل خویش به روی دیدگان این و آن نگشوده است:
یارب به که شایدگفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننموده آن شاهدِ هر جایی
شگفتْ معشوقی است که هیچ جای عالم بیحضور او نیست؛ ولی تا کنون چشمِ نامحرمان به چهره نازنینش نیفتاده است.
حضرتِ معشوق پرده نشین عجل الله تعالی فرجه، در برابر عاشقان و منتظرانش حاضر است ولی ظاهر نیست؛ و همین صفت الهی، موجب حیرت صاحبان دل و معرفت گشته است:
تو خود چه لُعبتی ای شهسوارِ شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
تحقق عاشق و معشوق
حال، سخن بر سر آن است که چشمی که به جمال یار پرده نشین عجل الله تعالی فرجه گشوده نشده است، چگونه دل، در گرو آن دلدار سفر کرده بسته است؟ به راستی راز این عشق و اسرار آن کدام است؟ چگونه این عشق و آن عاشقی و معشوقی تحقق پیدا کرده است؟
این اصل را عموم صاحب نظران در عالم معرفت و محبت پذیرفته اند که:
اصل همه عاشقی زدیدار افتد
چون دیده بدید، وانگهی کار افتد
اگر پذیرفتهاند و پذیرفتهایم که تحقّق عاشقی و معشوقی از طریق نگاه و دیدارهایی است که بین دو کس ردّ و بدل می شود؛ در خصوص عشق به معشوقی که راز جمال خویش را آشکار نساخته است و نقاب از زیباییهای سیمای مبارک خود کنار نزده است، و چشمِ هیچ عاشقی با جمالِ رخسار او آشنا نگشته است، چگونه میتوان بر این اصل که: «اصل همه عاشقی زدیدار افتد»، تکیه زد؟
پاسخ این پرسش و ماجرای چگونگی تحقق این عشق و عاشقی و معشوقی را به نوشتار آینده موکول می کنیم.
[1]- استاد دانشگاه، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی (ره).
دكتر محمود رفیعی[1] ـ پیششماره سوم امان