ای که باب خدایی و واسطه فیض، دریای رحمتی و بیکرانِ مهر.
ما را دریاب!
ما را دریاب که خوب میدانیم این ماییم که در غیبت به سر میبریم، در غیبت از خود و از مولای عشق و شما حاضرترین حاضرانید.
این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است.
این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده و بدون شناخت، بانگ عاشقی و یاری سر می دهیم و غافل از اینکه معرفت شما الفبای عاشقی است و بدون این مهم پا نهادن در میدان عشق ورزی کاری بس بیهوده است.
این ماییم که شما را در پس پرده غیبت به انتظار نهادهایم.
آری! منتظر واقعی شمایید که در انتظار ظهور ما از غفلت و خودیت و از سردرگمی و حیرت نشسته اید.
این، ماییم که چونان فرزندانی ناسپاس، یادی از پدر سفر کردهمان نمیکنیم، پدری مهربان که از اعمال و رفتار نابخردانه فرزندانش چشمانش به اشک مینشیند و دل رؤوف و پر عطوفتش از بی مهری ما طوفانی می شود.
این ماییم که معنای عدالت را بدرستی نمیدانیم و مدینه فاضله مهدوی را باور نداریم و آن دولت کریمه را که عدالت را با تمامی معانیش محقق می سازد، به خاطر نداریم. آری، اگر به یقین آرمانشهر مهدوی را میشناختیم و باورش میکردیم، آنگاه مضطرّ واقعی می شدیم و بی تابانه مشتاق آمدنش میبودیم و برای تحقق آرمانش مهیا میشدیم.
این، ماییم که شما را تنها در دعاهای ندبه و فرج و در آدینهها که دلهایمان غرق دلتنگی است، یاد می کنیم و در عرصههای دیگر زندگی، در کار و ازدواج و تحصیل و هزاران هزار لحظه دیگر بدست فراموشی سپرده ایم.
پس ای مولای عشق! ما را دریاب!
برایمان دعا کن تا از غیبت به درآییم و زنگار غفلت را بزداییم.
برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطّر در پیات باشیم.
برایمان دعا کن که تنها شما را الگوی زندگی خویش قرار داده و از هر چه ناپاکی است، به دور باشیم.
ف. هاشمی ـ پیششماره سوم امان