به بهانه طرح مباحث گسترده در داخل و خارج كشور
پیرامون آخرین تولید خصمانه هالیوود و سینمای غرب
اینجانب برای دومین بار است كه در «امان»، مبحثی سینمایی ارائه میدهم و به اذن خدا، آخرین بار نخواهد بود.
عصری كه در آن به سر میبریم دارای صفات و ویژگیهایی است كه گاه به نحوی شگفت با یكدیگر در تضادند.
از یك طرف انبوهی از اطلاعات، اخبار، نوشتهها و تصاویر، بشر امروز را سردرگم ساخته و غرق در دریای بیانتهای قابها و كلمات، او را از اطلاع و درك برخی حقایق و وقایع ضروری، حسّاس و تعیین كننده باز داشته است؛ به عبارت دیگر، در این عصر انفجار اطلاعات، گاهی با تلخی و تعجب در مییابیم كه بشر شاید از همیشه كمتر میفهمد و میداند.
از سوی دیگر، این رسانههای عالم گیر و جهان شمول، به مثابه تیغی دولبه، گاهی شرایطی را فراهم میكنند كه سرعت حركت اطلاعات و اخبار، مردم جهان را نسبت به یك واقعه و حادثه مطلع و حساس میكند و به عكس العمل و تحرك و جنبش وا میدارد. به قول ظریفی، دیگر نمیتوان در این دنیا به راحتی فاجعهای خلق كرد و بیم از آن نداشت كه كسانی در اقصی نقاط جهان به عكس العمل و اعتراض بر نخیزند. دیگر نمیتوان تمدنی را یكسره نابود كرد، نسلی را قتل عام نمود و میراث گذشته و حال یك فرهنگ را به تاراج و غارت برد، و اعتنایی به توجه، حساسیت و خشم جهان نكرد.
شاید با شرایط عصر حاضر، رژیم غاصب اسرائیل نمیتوانست به آسانی كشور و ملتی با نام فلسطین را از ریشه انكار كند و فلسطینیان را آواره سازد یا قاجاریه آنگونه ایران بزرگ را به دندان قدرتهای عصر نمیداد یا طاغوت پهلوی میدان شهدا را از خون صدها و صدها نفر رنگین نمیكرد یا صهیونیستها نمیتوانستند این سان دروغ عجیب و شاخدار هولوكاست را به صفحات تاریخ معاصر حك كنند و...
بلی! اكنون، هم عصر غفلت، حیرت و ناآگاهی است و هم میدان توجه، دقت و آگاهی؛
و هم عصر تاخت و تاز شیاطین دروغ پرداز و نیرنگ باز و شاگردان ظاهر فریب شان است، و هم زمان گسترش و ترویج وتوسعه حق مداری، عدالت خواهی و تحول مناسبات پوسیده جاهلیت.
در این زمان شگفت، رسانهها ـ بخصوص رسانههای تصویری و سینما ـ با استفاده از ابزار داستان و نمایش، وسیلهای قدرتمند، نافذ و مؤثر و با بردی بالا است كه میتواند چون تیغی در دست زنگی مست، فاجعه بیافریند یا در دست كارشناس دلسوز، ابزار نجات و بازگشت به حیات باشد.
آری! از ویژگیهای این عصر عجیب، همین است كه علاوه بر وجوه متناقض و متضاد در كلیت این دوران، ابزار خاص آن نیز كاركردی متناقض و دوگانه میتواند داشته باشد.
در روزها و هفتههای اخیر، همه ما به شكلی كم نظیر و گسترده با یكی از این ابزار خاص برخورد داشته و در مورد آن چیزهای فراوان شنیده ایم. آن، فیلم سینمایی 300، محصول سال 2007 سینمای هالیوود آمریكا است.
اما بطن و واقعیت ماجرا چیست؟ با هم هفت پله را در بررسی این فیلم میپیماییم:
1. نمیدانم فیلم 300 را دیده اید یا نه. اما قطعاً در مورد آن بسیار شنیده اید. این سطور در پی تحریك اشتهای شما برای دیدن این فیلم یا نظایر آن نیست. زیرا دیدنش، ولو به اكمال و در نسخه تمام عیار و دست نخورده!، چندان به آگاهی بیننده نمیافزاید و به احتمال زیاد، رضایتی نیز بر نمیانگیزد.
اما لازم است مخاطبان خاص این نشریه، با حضورشان در میدان انتظار پویا و سازنده، از منظر خاص خود بالاتر از مخاطبان عام تحلیلی از این فیلم داشته باشند.
2. آیا 300 اثری هنری است؟ گرچه برای پاسخ به چنین سؤالی، لازم است نسبت خود با هنر را مشخص كنیم. اما با هر تعریفی از هنر و با هر نگاه رها و بدون چارچوب نیز نمیتوان به این اثر، نامِ هنر نهاد. این فیلم، یك اثر كاملاً سیاسی و باندی است. این اثر در تمامی لایههای ظاهری و باطنی خود از نگاهی یكطرفه، جهتدار، آهنین و به شدت دُگم تبعیت كرده. نگاهی كه مختص هواداران و اعضای بیمغز و تابع تشكیلاتی جزماندیش به سبك احزاب فاشیستی است. بدیهی است چنین نگاه قالبی، خشك و بیمغز، هیچ نسبتی با هنر و آثار هنری نخواهد داشت.
حتی بیانیههای احزاب تندرو و افراطی از این به اصطلاح اثر هنری!! منعطفتر و متعادلتر به نظر میرسد!
3. اگرچه به ظاهر این فیلم علیه یك كشور، ملت و جامعه خاص (پارسیان ـ ایرانیان)، است اما در واقع و آشكارا یك عقیده، فرهنگ و ایدئولوژی را هدف خشونت آمیزترین اتهامات و ناسزاها قرار داده است.
این فیلم، پارسیان (ایرانیان) را بسیار فراتر و گستردهتر از سرزمین و مرزهای خاص خود، ملتی میداند كه خود را نمایندگان خداوند بر روی زمین میخوانند و برای توسعه قدرت و حاكمیت خود بر تمام جهان میكوشند. آنها بر مشرق عالم یكسره تسلط یافتهاند و حالا رو به غرب آوردهاند.
البته كلمات و سمبلهای به كار رفته در این فیلم، آن قدر اغراق آمیز و ترسناك بیان شده كه هیچ گروه و قشری از مخاطبان نتواند از حیطه نفوذ این پیام بركنار بماند؛ اما همین تلاش، خود به عاملی بازدارنده و شك برانگیز تبدیل شده است. و این از ویژگیهای اغراق بیش از حدّ است!
4. آیا تحریف و نمایش واژگونه و ترسناك از چهره یك ملت ـ كه حامل پیام مشخصی برای دنیای امروز هستند ـ نشانهای از استیصال و ناامیدی بانیان و خالقانِ این فیلم نیست؟
مگر پیام این ملت چیست؟ جز گسترش پیام انتظار و اشتیاق برای ظهور یك منجی و چشم دوختن به افق شرق ـ از سرزمینهای تاریك غرب ـ برای وزیدن نسیمی فرحناك و زندگی بخش است؟ این پیام به دیگر جوامع و ملل بشارت میدهد كه میتوانند امیدوار به نجات دهندهای باشند كه آنان را از باتلاق عمیق تمدن رو به فروپاشی غرب معاصر برهاند.
5. این عدد 300 هم حكایتی دارد. سازندگان فیلم، 300 مرد را به شكل «سوپرمن» گونه برای دفاع از تمامیت فرهنگ غرب، جلوی سپاه ـ به زعم آنان ـ خونریز و نابودگر شرق، تحت فرماندهی پارسیان ـ به عنوان نماینده تامّ تمدن شرق ـ به صف میچینند و به آن امیدها میبندند.
ما نیز چشم انتظار پیش قراولانی هستیم كه در نخستین گام ظهور، گرد وجود خورشید بشریت جمع خواهند شد. آنان نیز 313 نفرند؛ با توجه به این نكته كه در برخی روایات آنان را 300 مرد و 13 زن شمردهاند!!
6. گویا این بار دشمنان خسته از هر گونه فرهنگ سازی و سمبل پردازی، دست به دامان سمبلها و نشانههای خود ما شدهاند و با استفاده از عناصر خاص فرهنگ ما، میخواهند علیهمان سلاحی جهانی درست كند.
جهش قدرت این فرهنگ تا كجاست كه دشمن در رأس هرم قدرت خود نیز، چارهای جز گرته برداری و كپی سازی و سپس واژگون نمایی از عناصر همین فرهنگ ندارد.
آنجا كه 300 سرباز اسپارتی را درست مثل شهدای تاریخ و مذهب ما شخصیت پردازی میكند، آنها را با جملات و شعارهایی دقیقاً برگرفته از فرهنگ شهادت طلبی همراه میكند، و سرنوشت شان را نیز دقیقاً همانگونه ـ با بدنهایی چاك چاك اما به شكلی آسمانی و اسطورهای با شكوه ـ ترسیم مینماید!
یعنی حاصل سالها مبارزه و مسخره كردن و نفی و انكار همه مظاهر فرهنگی، اعتقادی و ملی ما، حالا به تكرار و شبیهسازی و كپی برداری از همان مظاهر انجامیده است!!
7. درست به همین دلایل و بسیاری دلایل دیگر است كه وقتی برای اولین بار این فیلم را با دقت تماشا كردم، نخستین برداشت و نظرم این بود: بد نیست! اصلاً بد نیست! این فیلم چه دلیل محكم و جالبی است كه ایران و ایرانی با در دست داشتن پرچم انتظار، عدالت، حق طلبی و بشارت ظهور، بیش از همیشه قدرتمند و محبوب است و اینگونه شدید و سخت، هدفِ حسد و بغض دشمنان!
و پس از هفتهها كه میگذرد، هنوز كاملاً بر این باورم!
. نویسنده و تهیه كننده آثار سینمایی و تلویزیونی سینمایی طوفان شن(واقعه طبس)، سریال سیمرغ (شهیدان شیرودی و كشوری)، سریال عبور از خط سرخ (شهید عباس دوران)، سریال آفتاب در زمین (داستان تولد روحا...)، سینمایی آخرین ملكه زمین (حمله آمریكا به افغانستان)، سریال چشمان آبی زهرا (انتفاضه فلسطین)و...
دكتر سیدعلیرضا سجادپور ـ دوماهنامه امان شماره 5