«توقیع» در لغت به معنای امضا کردن نامه و فرمان و نشان کردن نامه و منشور وهمچنین نوشتن عبارتی در ذیل نامه و کتاب است.
و اصطلاحاً به دستورها و نامههای خلفا، بزرگان و دولتمردان گفته میشود. همچنین به پاسخهایی که پادشاهان و بزرگان، زیر سؤالها و درخواستهای کتبی که از ایشان میشود، «توقیع» اطلاق میگردد[1].
در کتابهای روایی، فقهی و تاریخی شیعه نیز، توقیع به قسمتی از نوشتههای ائمه اطهار علیهم السلام اطلاق شده است. البته عمدۀ آن توقیعات از سوی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر گردیده است.
امروزه نیز وقتی سخنی از «توقیع» به میان میآید، ذهن به توقیعات حضرت مهدی علیه السلام منصرف میگردد.
در کتاب کمال الدین شیخ صدوق و غیبت شیخ طوسی و احتجاج طبرسی و بحارالانوار مجلسی، حدود هشتاد توقیع از ناحیه مقدسه نقل شده است که محتوای آنها، برخی خطاب به سفرا و نواب خاص است و برخی خطاب به علماء و فقهاست. برخی در پاسخ به سؤالات است و برخی در تکذیب و لعن کسانی است که به دروغ ادعای نیابت از طرف آن حضرت را داشتند.
سؤالی که معمولاً دربارۀ توقیعات، مطرح است، این است که آیا آنها به خط مبارک خود حضرت بوده یا آن که به املای حضرت و خط دیگری است؟
بعضیها معتقدند که کاتب آن توقیعات خود حضرت بوده است و حتی خط مبارکش میان خواص اصحاب و علمای وقت معروف بوده و آن را به خوبی میشناختند.[2] شیخ صدوق میگفت: «توقیعی که به خط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای پدرم صادر شده بود، اکنون نزد من موجود است.»[3]
لکن در مقابل قرائنی است که همه توقیعات به خط خود امام نبوده است. مثلاً ابو نصر هبه الله روایت کرده که توقیعات صاحب الامر به همان خطی که در زمان امام حسن عسکری علیه السلام صادر میشد. به وسیله عثمان بن سعید و محمدبن عثمان برای شیعیان صادر میگشت.[4]
میتوان گفت که برخی توقیعات با خط مبارک خود امام صادر شده باشد و برخی دیگر با املای امام و کتابت دیگری صادر شده باشد و این هیچ خللی به این که توقیعات از طرف، حضرت بقیه الله میباشد، وارد نمیسازد.[5] و [6]
1.علی اکبر دهخدا،لغت نامه،ج 5،ص 7145
[2]. بحارالانوار، ج 51، ص 349، کمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 160، حدیث 3.
[3]. انوار نعمانیه، ج 3، ص 24.
[4]. بحارالانوار، ج 51، ص 346.
[5]. فرهنگ الفبایی مهدویت موعودنامه، تونهای مجتبی، ص 233 ـ 234.
[6]. فرهنگنامه مهدویت، سلیمیان خدامراد، ص 99 ـ 107.
موسیالرضا جوانشیر ـ دوماهنامه امان شماره 8