بر اساس روایات قابل اعتماد این حجّتها, پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله منحصر در دوازده پیشوایند، که با گزینش خداوند و گزارش آن آخرین سفیر الهی, امامت مردم را به عهده گرفتند. هم آنان که یازدهمین ایشان امام حسن عسکری علیه السلام و آخرین آنها, حضرت مهدی(عج) است. و دیگری بدون تردید شایستگی چنین جایگاهی را ندارد.
امّا آنچه در اینجا بیشتر محل بحث و نظر است, به امامت رسیدن آخرین حجّت خداوند, در سنّ خردسالی است. اگر چه این مسأله, افزون بر برخی پیامبران در برخی پیشوایان معصومم پیش از آن, رخ نموده بود؛ امّا همواره از طرف مخالفان, به عنوان چالشی در مباحث مهدویت مطرح شده است.
از روایتها و حکایتهای تاریخی به روشنی به دست می آید, سالها پیش از آن که نهم ربیع الاول سال260 هجری فرا رسد, پیشوایان معصوم علیهم السلام و به ویژه واپسین فرستاده خداوند, پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله, امامت آخرین حجّت الهی, حضرت مهدی(عج) را نوید داده بودند.
نه فقط پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام, که برخی از دانشوران اهل سنّت, در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده اند.
تأکید بر پیشوایی آخرین امام معصوم؛
از آنجایی که شرایط امامت آخرین امام, با پیشوایان پیشین متفاوت بود, از این رو پافشاریهای فراوانی بر آگاهی بخشی امامت ایشان شده است.
برخی از روایتهایی که بر این امر اصرار داشت، بدین قرار است:
1ـ حدیث معراج؛
رسول اکرم صلی الله علیه وآله در حدیثی پردامنه در باره آنچه در شب معراج دیده بود, پس از بیان دیدن نور پیشوایان معصوم علیهم السلام و آخرین جانشین خود در میان آنها, میفرماید: «...عرض کردم: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: ایشان پیشوایانند. و این قائم است. همو که حلال مرا حلال می کند و حرام مرا را حرام می سازد. و از دشمنان من انتقام میگیرد. ای محمد! او را دوست بدار. پس همانا من او را دوست می دارم و هر کس که او را دوست بدارد, نیز او را دوست میدارم...»
2ـ حدیث غدیر؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در واپسین ماه های عمر خود ضمن پافشاری بر امامت نخستین پیشوای مسلمانان، در باره آخرین پیشوا چنین فرمود: «...ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم. و علی جانشین. آگاه باشید! ختم کننده پیشوایان از ما است. او قائم مهدی است. آگاه باشید! همو است که دین را برتری خواهد بخشید وانتقام گیرنده از ستم گران است» .
3ـ حدیث رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله؛ از دیگر سخنانی که در آن به روشنی به شمار پیشوایان معصوم اشاره شده، بیان نورانی رسول اکرم صلی الله علیه وآله است که فرمود: «پیشوایان پس از من دوازده نفرند. نخستین ایشان, علی بن ابی طالب, و آخرین آنها قائم است. آنها جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجتهای خداوند پس از من, بر امت من هستند. اقرار کننده به آنها مؤمن و انکار کننده ایشان کافرند» .
افزون بر روایتهای یاد شده، ـ که از مهمّ ترین دلیلها بر امامت حضرت مهدی(عج) است ـ دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز سخنان ارزشمندی در این باره فرموده اند. که برخی بدین قرار است:
از امام علی علیه السلام درباره معنای روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که فرموده بود: "إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی" پرسیده شد "عترت" چه کسانی هستند؟ فرمود:
«من و حسن و حسین و پیشوایان نه گانه از فرزندان حسین. نهمین آنها مهدی آنهاست. هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمی شود. تا آن که در کنار حوض پیامبر بر او باز گردند» .
دومین پیشوای شیعیان، امام مجتبی علیه السلام، حضرت مهدی(عج) را نهمین فرزند برادر خود حسین علیه السلام ، و پسر سرور کنیزان دانسته است.
امام حسین علیه السلام در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایت گر از نسل خود، از وی با«قائم به حق» یاد کرده است.
امام سجّاد علیه السلام نیز در سخنی ارزشمند به امامت حضرت مهدی(عج) اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر و پیشوایان پس از او، دانسته است.
امام باقر علیه السلام حضرت مهدی(عج) را نهمین پیشوای پس از حسین بن علی علیه السلام و قائم آنها خوانده است.
ششمین پیشوای شیعیان به روشنی حضرت مهدی(عج) را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله ذکر کرده است.
هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود: برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد.
امام رضا علیه السلام پس از اشاره به دوران غیبت و سختی های آن، سبب آن سختی ها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است.
امام جواد علیه السلام نیز در باره آن حضرت وی را سومین از فرزندان خود دانسته است.
امام هادی علیه السلام ـ جدّ بزرگوار آن حضرت ـ نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکری علیه السلام تأکید نموده است.
و سرانجام این تلاش پیوسته, به دست یازدهمین پیشوای معصوم علیهم السلام به اوج خود رسید, که در آن، آخرین ذخیره الهی به نیکوترین صورت ممکن, معرفی شده است.
در آن جا که از آن حضرت در باره ـ درستی یا چگونگی ـ این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است که:
«أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّه اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی
یوْمِ الْقِیامَه وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَه جَاهِلِیه»؛ «زمین هیچ گاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست, هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است». پرسش شد.
فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛ «این مطلب حق است؛ آن گونه که روز حق است».
سپس از آن حضرت سؤال شد: «ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟»
ایشان فرمود:
«ابْنِی مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّه بَعْدِی مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَه جَاهِلِیه»؛ «فرزندم محمّد, او امام و حجّت پس از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد, به مرگ جاهلیت مرده است».
تا این که با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری , در حالی که بیش از پنج بهار از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود, فصل بهرهمندی انسانها از امام ظاهر به پایان رسید. و در پی آن دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت علیهم السلام پیش آمد.
این دوران هم زمان با دو رخ داد مهمّ آغاز شد:
نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛
دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان زیستی.
اگر چه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند, اما میبایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات برسد, چرا که حضرت مهدی(عج) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد, که جز افرادی اندک، ـ که پیش از آن، در دوره امام عسکری علیه السلام ایشان را دیده بودند ـ كسی او را ندیده بود.
نخستین اقدام حضرت مهدی(عج) در آغاز امامت
بنابراین، روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان, فرا رسید. وآن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد.
این رخداد به گونههایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت كاران خانه و متصدی امور نامههای امام عسكری علیه السلام گزارش کرده است.
به نظر میرسد, حضرت مهدی(عج) پس از شهادت پدر در نخستین ساعتهای غیبت، با حضور در کنار بدن وی و اقامه نماز بر ایشان, مسائلی را مورد توجه قرار داد, که همگی به نوعی در ارتباط با بحث امامت ایشان بود.
1ـ اجرای سنّت الهی در اقامه نماز امام بر امام،
2ـ پیش گیری از اعلام ختم امامت،
3ـ پیش گیری از انحراف داخلی در جریان امامت،(جریان جعفر)
4ـ تثبیت ادامه جریان امامتِ حقِّه، و اعلام استمرار امامت در امام زنده.
آغاز پیشوایی در خردسالی
در این رخ داد آنچه از همه شگفتی آورتر بود، این که آنها با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که میگفت جانشین امام عسکری علیه السلام است.
همان گونه که یاد شد پیش از آن با هدایتهای پیوسته پیامبر و ائمه نور شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیتهای ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب میگردد. و نیز این که, این قابلیت هیچ گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد.
جالب این که, این گونه پیشوایی پیش از آن نیز, هم در بین ائمه علیهم السلام و هم در زنجیره پیامبران دارای سابقه بود.
یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیدهای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است:
« امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده, و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر, باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند, به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید, و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید, بهره¬ای آشکار و چشمگیر داشته باشد. چون در غیر این صورت نمی توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد...
به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند, خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته, چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟
اگر امام خردسال, از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود, خلفای معاصر, خیلی خوب میتوانستند جنجال به پا کنند, امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیده ای حقیقی بوده نه ساختگی».
البته پیش از آن که در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستاده الهی برسد، خداوند متعال پیامبرانی را در كودكی به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود. بدین قرار:
پیامبری حضرت عیسی از هنگام ولادت
از میان پیامبران اولوالعزم یگانه پیامبری که از هنگام ولادت, به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده, حضرت عیسی بن مریم است.
خداوند در آیات قرآن, در بخشی از داستان حضرت مسیح از زبان پیامبر خود در پاسخ منكران چنین میفرماید:
«قَالَ اِنّى عَبْدُاللّه آتَانِىَ الكِتابَ وَجَعَلَنِی نَبیاً»؛ «[كودك] گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».
یزید کناسی می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا عیسی بن مریم ، هنگامی كه در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود:
«او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود (یعنی در آن زمان مأمور به تبلیغ و دعوت نبود) مگر نمیشنوی گفته خود او را که می گوید: من بنده خدایم خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است».
عرض کردم: در آن زمان و در همان حالی که درگهواره بود, حجّت خدا بود بر زکریا؟
آن حضرت فرمود:
«...چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی فرستاد, از نبوت و رسالت خود سخن گفت, و بر یحیی و همه مردم حجّت گشت...».
پیامبری حضرت یحیی در كودكی؛
حضرت یحیی یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوّت رسید.
خداوند در این باره خطاب به وی میفرماید:
«یا یحْیى خُذِالكِتابَ بِقُوَه وَآتَیناهُ الحُكْمَ صَبِیاً»؛ «ای یحیی! كتاب خدا را به جدّ و جهد بگیر! ما از كودكی به وی حكم [نبوّت] دادیم».
یکی از مفسران اهل سنّت درباره حكمی كه خداوند به حضرت یحیی داد، آن را همان نبوّت دانسته، بر این باور است که خداوند متعال عقل او را در سنین كودكی محكم و كامل كرد و به او وحی فرستاد.
در یکی از تفسیرهای معاصر, پس از آیه پیشین میخوانیم:
«درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حدّ و مرز خاصّی دارد, ولی میدانیم همیشه در انسانها افراد استثنایی وجود داشته اند, چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده تر کند و در سالهای کمتری چکیده نماید, همان گونه که برای سخن گفتن به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است در حالی که میدانیم حضرت عیسی در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود, آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود».
ایشان در ادامه, این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی ائمه در خردسالی دانسته است.
بنابراین، همانگونه كه خداوند متعال، مقام نبوّت را به كودك خردسالی داد؛ مقام امامت را نیز به انسانی با تمام ویژگی های لازم، در سن كودكی میتواند عطا فرماید.
پیشینه امامت در خردسالی
همان گونه که پیش از این نیز یاد شد, روایتهای فراوان, و شواهد تاریخی, گویای آن است که, پیش از حضرت مهدی(عج) دو امام (امام جواد و امام هادی علیهم السلام ) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند و این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی(عج)، در كودكی بود.
نخستین امام خردسال:
در میان امامان دوازده گانه, نخستین پیشوایی كه در سن كودكی به امامت رسید، حضرت جواد الائمه علیه السلام بود.
حضرت امام محمّد تقی علیه السلام نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند حضرت رضا علیه السلام ، در روز دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه چشم به دیدار جهان گشود. آن حضرت در هفت سالگی به مقام امامت رسید.
از آنجا كه این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایتهای امام رضا علیه السلام و کرامتهایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.
معمّربن خلاّد گوید: «از امام رضا علیه السلام شنیدم كه مطلبی راجع به امر امامت بیان كرد و سپس فرمود: «شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر(امام جواد علیه السلام) است كه او را به جای خود نشانیده، و قائم مقام خود ساختهام و فرمود: ما خاندانی هستیم كه خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث میبرند».
این روایت بیانگر آن است كه مقام امامت، ربطی به كمی و یا زیادی سن ندارد.
ابو بصیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. ـ در حالی که کودک نابالغی عصا کش من بود.ـ حضرت به من فرمود:
«كَیفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَیكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَیلِی عَلَیكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ»؛ «چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟» [یا فرمود: هم سال این کودک بر شما ولایت داشته باشد.]
صفوان بن یحیی گوید: «به امام رضا علیه السلام عرض كردم: پیش از آن كه خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما میپرسیدیم و شما میفرمودید؛ خدا به من پسری عنایت میكند. اكنون او را به شما عنایت كرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی آید، به كه بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابیجعفر فرمود كه در برابرش ایستاده بود، عرض كردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود:
«وَ مَا یضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِیسَی بِالْحُجَّه وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِینَ»؛ «چه مانعی دارد عیسی سه ساله[کمتر] بود كه به حجّت قیام كرد».
اگر چه برخی در برابر این اراده از خود واکنش های نامناسبی نشان دادند, امّا کم نبودند انسانهای وارستهای كه در برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند.
از جمله ایشان «علی بن جعفر بن محمد »عموی امام رضا علیه السلام"بود که در برابر امام جواد علیه السلام در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید می نمود.
از اینجا بود که پیروان خالص اهل بیت علیهم السلام با این باورمندی ـ كه مقام امامت امری فراتر از محاسبات ظاهری است ـ در امامت امام هادی علیه السلام, با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به امامت رسید.
از آن جایی که شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی(عج) این روند را به گونه ای دیگر رقم زد, تردیدهای شكنندهای را در ذهن شیعه پدید آورده, كار امام حسن عسكری علیه السلام را مشكل ساخت. ایشان نه فقط در سن و سالی كمتر از دیگر امامان به امامت رسید, بلکه به خاطر مصالحی، ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت ایشان, جز اندکی, جمال دل آرای او را ندیده بودند.
البته حافظه شیعههای راستین، آموزههای پیشوایان معصوم پیشین را ـ که با اقداماتی مناسب, برای این امر زمینه سازی کرده بودند , ـ هرگز فراموش نکرده بود.
این زمینه سازی هر چه به زمان ولادت حضرت مهدی(عج) نزدیک تر میشود, شتاب بیشتری به خود میگرفت, به گونهای که امام عسکری علیه السلام هرگاه موقعیت را مناسب مییافت فرزند خود را معرفی و به جانشینی وی تصریح می نمود.
کودکان نابغه انسانهایی استثنایی
افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم که به تأیید الهی دارای ویژگیهای خاصّی هستند, در بین انسانهای معمولی نیز کسانی یافت می شوند که دارای نبوغ خاصّی هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند.
یکی از پژوهشگران معاصر پس از بیان آیات و روایات, از کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونه ای از این گونه انسان ها دانسته است.
برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت موهبتی الهی است كه خدای متعال به بندگان برگزیده و شایسته خود بخشیده است. و در این بخشش سن و سال, دخالتی ندارد. از این رو امر پیشوایی در كودكی، نه فقط امری بعید نیست، كه در طول تاریخ میان پیامبران الهی ، سابقهای دیرینه دارد. و كسانی كه جهت خرده گیری بر پیروان مكتب اهل بیت عصمت و طهارت این مطلب را دستاویز خود قرار داده اند، در بیان پیامبری برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ،گونه تردیدی به خود راه نداده اند.
خدامراد سلیمیان ـ دوماهنامه امان شماره 10