مستكبران عالم هر روز به جهان اسلام حملاتی مینمایند، و تهمتها و توهینهایی به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و جهان اسلام نسبت میدهند.
فیلم فتنه و غیر آن، اولین حملات و توهینهای مستكبران به عالم اسلام نبوده و آخرین هم نیست. به این بهانه، پاسخ آیتالله سبحانی به پاپ پندیكت شانزدهم كه به اسلام و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله توهین نموده و مسیر صهونیست بینالمللی را پیموده است، بازخوانی مینماییم.
طرح برخی از سخنان پاپ
1. طبیعت دین و ایمان مسیحی با عقل سازگار است و اروپا نیز چنین طبیعتی دارد و به همین دلیل، مسیحیت با حكمت یونان و روم كاملاً همسو است. ولی اسلام در طبیعت خود با عقل سازگار نیست و به همین دلیل، میكوشد تا عقیده خود را با «اكراه» بر مردم تحمیل كند و مسأله جهاد نیز به همینجا برمیگردد كه پیامبر اسلام خواسته است تا با شمشیر، دین خود را گسترش دهد.
2. (به نقل از ایمانوئل دوم، امپراتور بیزانس در قرن سیزدهم، در مناظره با یك عالم مسلمان ایرانی) به من نشان بده كه محمدصلی الله علیه و آله چه چیز تازهای ارائه كرده و جز چیزهای بد و غیر انسانی، چه چیز دیگری آورده است؟ مثلاً او حكم كرد كه دینی كه او مبلغ آن بود، با شمشیر ترویج شود.
3. در عهد عتیق، سیری كه از عقلانیت سوخته آغاز شده بود به فصل «هجرت» میرسد كه در آن، خدای اسرائیل اعلام میشود؛ اسرائیلی كه از سرزمین و عبادت خود محروم گشته است.
4. امپراتور (ایمانوئل دوم) مطمئناً از آیه 256 سوره دوم قرآن آگاه بود كه در آن آمده است كه هیچ اجباری در دین نیست. به گفته آگاهان، این آیه مربوط به دورههای ابتدایی اسلام است كه در آن زمان، محمدصلی الله علیه و آله قدرتی نداشت و مورد تهدید بود.
5. هدف از طرح این مباحث، صرفاً زمینه سازی برای گفتمانی است كه تاكنون مورد بیتوجهی قرار گرفته؛ تا از این طریق، رابطه ایمان و خردورزی را خاطرنشان سازد.
معرفی اجمالی جناب پاپ پندیكت شانزدهم
1. ایشان دارای تابعیت آلمانی است. پیش از ورود به سلك روحانیون، عضو سازمان جوانان نازی بوده؛ سپس به دانشكده لاهوت رفته و در رشته كلام مسیح تحصیل كرده و فراغالتحصیل شده است.
2. شیوه زندگی او، بدبینی وی را به اسلام و مسلمانان، كاملاً روشن كرده بود؛ تا آنجا كه در زمان انتخاب او به این سمت، گروهی هشدار دادند كه وی با مسلمانان جهان، سر ناسازگاری دارد و ممكن است مشكلاتی را پدید آورد؛ ولی آمریكا و اسرائیل فوراً انتخاب ایشان را تبریك گفتند.
3. وی پس از قرار گرفتن در سمت پاپ و در نخستین سخنرانی خود، بر خلاف پاپ پیشین، نه تنها از صلح و دوستی بشریت و محرومان و گرسنگان سخنی نگفت، بلكه تنها تأكید كرد كه با بدعتها مبارزه خواهد كرد. از این جهت، سختگیریها در داخل كلیسا آغاز شد. وی صراحتاً دستور داد كه كسانی كه طلاق گرفتهاند را به كلیسا راه ندهند و حتی به موسیقی -كه تا آن زمان برای جلب جوانان، به كلیسا راه یافته بود- روی خوشی نشان نداد.
4. در یكی از سفرهای خود به لهستان، در اردوگاه «آشویتس» حاضر شد و در آنجا به منظور جلب قلوب صهیونیستها چنین گفت: «خدایا چطور عدالتت اجازه میدهد كه چنین جنایاتی را ناظر باشی؟»
5. تخصص ایشان در كلام مسیحی است و نسبت به ادیان دیگر، جز مطالعات جانبی، آشنایی خاصی ندارد.
نامهای به پاپ
عالیجناب پاپ!
پس از سلام؛ نظر شریف را به مطالب یاد شده در زیر جلب میكنم:
1. گفتمان سازنده، بر پایه احترام متقابل استوار است. شما میتوانستید نظریه خود را با عباراتی زیبا و دور از تعصب و اهانت، مطرح كنید. در این صورت، به حكم آزادی بیان و قلم، كسی به شما اعتراضی نمیكرد؛ جز اینكه میتوانست پاسخی بر نظریه شما بنویسد. اما متأسفانه سخنرانی شما كاملاً اهانتآمیز بود.
2. مسأله عقلانی بودن دین، یك مسأله كلامی كاملاً تخصصی است؛ كه باید در یك محیط علمی مطرح شود، نه در یك مجمع عمومی؛ آن هم در حضور 260000 نفر شنونده، كه غالب آنان از مسائل كلامی و فلسفی، اطلاعی نداشتند. طرح چنین مسائلی در چنین محیطهایی، دور از بلاغت و فنّ سخنرانی است.
3. تخصص جنابعالی در كلام مسیحی است. شما حق دارید در این مورد اظهار نظر كنید و بگویید كه مسیحیت، سراسر عقلانی است و خردورزی و دینداری با این آیین، گره خورده است. ولی آیا در كلام اسلامی نیز سابقه تحصیل و مطالعات ممتد دارید؛ تا درباره آن اظهار نظر كنید؟! سخنرانی شما حاكی از آن است كه از كتب اسلامی و نوشتههای عالمان واقعی، چندان اطلاعی ندارید و لذا برای اثبات سخنان خود، به گفته یك امپراتور مسیحی به نام امانویل دوم، استناد جستید و این، بسیار عجیب و شگفتآور است. زیرا معمولاً سلاطین و اصحاب زور و قدرت، به سخنان روحانیون استناد میجویند؛ تا از این طریق كسب وجهه كنند؛ ولی در اینجا، جریان، برعكس است. یك مقام دینی در اثبات اندیشه خود، به گفتار یك حاكمِ قرون وسطایی استناد جسته و امت بزرگی را به جهالت و دوری از عقلانیت، متهم كرده است. شما با چنین كاری، با نصّ انجیل مخالفت ورزیدید؛ آنجا كه میگوید: «كار قیصر را به قیصر، و كار مسیح را به مسیح باز سپارید».
4. آن دانشمند مسلمان كه طرف مناظره آن امپراتور بود، قطعاً به سؤالات وی جواب داده است. چرا شما سؤال را نقل میكنید، ولی جواب را نمیآورید؟! آیا این روش، در شیوه مناظره و گفتمان، مقبول است؟
از این گذشته، شما هیچ نامی از آن دانشمند نمیبرید؛ تا روشن شود كه معلومات او در چه حدّی بوده است و آیا صلاحیت پاسخگویی به این سؤالات را داشته یا خیر. این نوع ابهام گویی در گفتمان، جز تشویش فكر و تضعیف آن، ثمری نمیبخشد.
5. فرمودهاید كه لابد امپرتور از آیه «لا إكراه فی الدّین» آگاه بوده است و افزودهاید كه این آیه در دورههای ابتدایی اسلام نازل شده؛ كه در آن زمان، پیامبر صلی الله علیه و آله صاحب قدرتی نبوده و در معرض تهدید، قرار داشته است.
یادآور میشوم كه استنباط جنابعالی و احتمالاً آگاهی آن امپراتور، بر خلاف واقع است؛ زیرا آیه «لا إكراه فی الدین» در سوره بقره وارد شده است و به هنگام نزول آن، پیامبرصلی الله علیه و آله در مدینه، حكومت را تشكیل داده و به قدرت رسیده بود. مفسران معتقدند كه این آیه درباره فردی از انصار فرود آمد كه دارای دو فرزند بود. هنگامی كه بازرگانان مسیحی شام، وارد مدینه شدند، فرزندان او با آن بازرگانان مرتبط شدند و تحت تأثیر عقاید آنها قرار گرفتند و سرانجام، همراه آنها به شام رفتند. پدر، رسول خد اصلی الله علیه و آله را از این جریان آگاه ساخت؛ آنگاه این آیه نازل شد: «لا إكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی».
اصولاً دین، یك امر قلبی است و با اكراه سازگار نمیباشد. میشود انسانی را بر رفتاری مجبور ساخت، اما نمیتوان قلب او را با اجبار دگرگون كرد. در روز روشن نمیتوان فردی را مجبور كرد كه قلباً بپذیرد شب است. آیه «لاإكراه فی الدین» نیز ناظر به همین معناست.
6. دستاویز كسانی كه اسلام را به خشونت متهم میكنند، قانون مقدس جهاد است. آیا اندیشیدهاید كه چرا اسلام از واژه «جهاد» كه بسیار دلكش و دلرباست بهره میگیرد؛ نه از واژه «قتال»؟!
جهاد به معنی سعی و كوشش است؛ یعنی همگان برخیزیم و سعی كنیم كه بشریت را از چنگال بتپرستی، گاو پرستی، سنگ پرستی و ستاره پرستی نجات ببخشیم؛ چراكه انسانی كه گل سرسبد آفرینش است، نباید در مقابل گاو یا سنگ و گِل، خضوع كند.
در مقابل، آیین كلیسا واژه «جنگ مقدس» را اختراع نموده است؛ كه در قرون وسطی برای جنگهای ضد مسلمانان به كار گرفته میشد و سالها بخشی از دكترین كلیسای كاتولیك را تشكیل میداد. تمام جنگهای صلیبی و بسیج كردن مسیحیان از غرب به سوی شرق، بر اساس همین مفهوم بوده است. آیا با این سابقه تاریخی، هر نوع جنگ و نبرد را در آیین كلیسا نفی میكنید؟!
آیا نبردی كه چندی پیش بین اسرائیل و مردم لبنان درگرفت، و به واسطه آن، خون زنان و كودكان بیگناه ریخته شد، از طرف شما محكوم گردید؟! در حالی كه بسیاری از كشورهای مسیحی غرب، اسرائیل را با سلاحهای جدید و خطرناك، تقویت كرده و او را در این راه حمایت میكردند، متأسفانه از آن عالیجناب، كلمهای در محكومیت آن شنیده نشد؛ و اگر هم سخنی گفته شد، بسیار كمصدا و كمفروغ بود.
7. اصولاً جهاد اسلامی بسان جهاد دیگر پیامبران است. نبرد پیامبران برای این نبود كه مردم را به زور، وارد آیینی سازند؛ بلكه چون قدرتها و حكومتهایی -كه مصالح شخصی آنان، در جلوگیری از آگاهی مردم بود- اجازه تبلیغ دین الهی را نمیدادند و مبلغان و مؤمنان را میكشتند و شكنجه میدادند، آنان جهد و تلاش میكردند تا این موانع از سر راه مبلغان برداشته شود و آیین الهی به صورت واقعی بر مردم عرضه شود. آنگاه ندای الهی این بود كه: «فَمَن شاءَ فَلیؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیكفُر».
شما باید در سخنان خود به این اصل توجه كنید كه جهاد، برای رفع موانع، دفاع از حریم و آزادی شخصی و گروهی است؛ نه برای تحمیل عقیده به دیگران. شما با نفی جهاد، تمام كتب الهی را زیر سؤال بردهاید.
صد و سیزده سوره قرآن مجید با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده است. یعنی هر فرد مسلمان، خدا را به عنوان رحیم و رحمان میشناسد و باید خود را نیز مظهر صفات خدا قرار دهد. پس چگونه میتوان آورنده این كتاب را به خشونت، متهم كرد؟!
8. اصولاً باید بین فیلسوف و پیامبر فرق نهاد. فیلسوف، اندیشهای را مطرح میكند و آن را از طریق كتاب یا وسایل دیگر، در اختیار دیگران قرار میدهد؛ ولی هرگز در فكر نشر آن نمیباشد. در حالی كه پیامبران، حاملان پیام الهی هستند و مأمورند این پیام را به گوش جهانیان برسانند. آیا ممكن است حاملان این پیام، در گوشه خانه خود بنشینند؛ در حالیكه مردم جهان از آن پیام، آگاه نیستند؟!
9. ادیان مسیحیت، یهودیت و اسلام، جزء ادیان ابرهیمی هستند؛ لذا پیروان آنها، باید حضرت ابراهیم را اسوه و الگوی خود قرار دهند. آیا او فقط به طرح اندیشه و بیان مكتب پرداخت، یا اینكه دست به نشر و پخش آن نیز زد؟ او وارد بتخانه شد و عملاً بتها را شكست تا از این طریق، زبونی آنها را ثابت كند و دیگران را از این زبونی، بیرون بیاورد. شما عمل ابراهیم را چگونه توجیه میكنید؟!
10. آیا جهاد، فقط در آیین اسلام وجود دارد و در آیین یهود و مسیحیت، از آن، اثری نیست؟! من فكر نمیكنم كه جنابعالی از محتویات تورات و انجیل ناآگاه باشید. در انجیل «متی» آمده است: «گمان نكنید كه من آمدهام تا صلح را به زمین بیاورم. من نیامدهام صلح را بیاورم؛ بلكه آمدهام تا با خود، شمشیر به همراه آورم».
در عقد عتیق نیز مواردی از جهاد پیامبران وارد شده است كه در اینجا به نقل یك نمونه میپردازیم و آن، نبرد داود با عمالقه زمان خویش است:
«داوود در دلش میگفت كه الحال، روزی در دست شائل (جالوت) تلف میشود. از برای من چیزی از این بهر نیست كه به تعجیل به زمین فلسطینیان بگریزم؛ تا شائل از جستجوی من در تمامی حدود اسرائیل، مأیوس شود و من از دست او نجات یابم. داوود برخاست و با آن ششصد نفری كه به همراهش بودند به آكیش، پسر ماعوك مَلِكِ گث گذشت ...».
تا این كه میگوید: «شماره ایامی كه داوود در زمین فلسطینیان ساكن بود، یك سال و چهار ماه بود. داود و مردمانش برآمده، به گشوریان و گِرزیان و عمالیقیان، هجوم آوردند... داود اهل ولایت را زنده از مرد و زن و ذیحیاتی نگذاشت و گوسفندان و گاوان و حماران و شتران و جامهها گرفتند و برگشته با آكیش آمدند».
از تمام تاریخ بشریت بگذریم و تنها، قرن بیستم را در نظر میگیریم؛ یعنی از سال 1900 تا 2000 میلادی. به راستی گروهی كه در این مدت، شمشیر به دست گرفته و پیوسته به كشورگشایی و جنگافروزی و اشغالگری پرداختهاند، چه كسانی هستند؟! آیا این مسلمانان هستند كه این نبردها را به راه انداخته و اداره كردهاند؟! و یا اینكه آتشافروز این نبردهای جهانی، امپراتوران مسیحی بودهاند؟!
در جنگ جهانی اول، جهان بشریت با دادن 10 میلیون، كشته و مفقود و مجروح، داغدار شد؛ و در جنگ جهانی دوم، صد میلیون تن، كشته، مجروح، مفقود و یا اسیر شدند. اكنون نیز نبردهایی كه در افغانستان، عراق، لبنان و سودان اتفاق میافتد نشان میدهد كه در اغلب این جنگها، پای مسیحیان در میان است. اگر واقعاً بناست كه گروهی را نصیحت كنید، نخست باید آنان را نصیحت كنید!
. منظور، آيه شريفه «لا إكراه في الدين» است.
. اين اطلاعات از سايتهاي «شفاف»، «واتيكان» و «اسلام آن لاين» استخراج شده است.
. مجمع البيان، ج71، ص363.
. انجیل متی، باب10، آیه 34، چاپ لندن، سال 1837.
. تورات فاضل خانی، كتاب اول شموئیل، فصل بیست و هفتم، ص 567، چاپ لندن، سال 1856. این كتاب، صحیح ترین تورات نزد یهودیان است. علاوه بر این، نبرد داود، سلیمان و دیگر پیامبران بنی اسرائیل نیز در تورات كنونی موجود است. با این حال، جای تعجب است كه جناب پاپ میگوید كه در آیین خدا، جهادی نیست!
دوماهنامه امان شماره 11