دكتر محمود رفیعی
یا صاحب الزمان ادركنی
آقا نگاهت جای آهوهاست میدانم دستان پاكت مثل من تنهاست میدانم
آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمیگیرد جای دل تو وسعت دریاست میدانم
برگشتنت در قلبهای مرده مردم همرنگ توفانی ترین دریاست میدانم
آقا اگر تو بر نمیگردی. دلیل آن در چشمهای پرگناه ماست میدانم
جای سرانگشتان پر نورت، در این ظلمت مانند رد بادبر شن هاست میدانم
ای كاش برگردی كه بعد از این همه دوری یك باره حس بودنت زیباست میدانم
كی بازمیگردی؟ برایم بودن با تو زیباترین آرامش دنیاست میدانم
تو باز میگردی اگر امروز نه! فردا از آتشی كه در دلم برپاست میدانم
«سپیده شمس»
ماجرای عشق غایبانه، ماجرای شگفت و اسرارآمیزی است. معشوقی پردهنشین از آن سوی پرده دام صید گسترانیده و هر كس را كه خود بخواهد در دام پنهان عشق خود گرفتار میسازد.
عشق میگوید به گوشم پستٌْ پست صید گشتن خوشتر از صیادی است
«مولوی»
سلوك محبوبیه
در این باره با هم سخن میگفتیم كه سالكان كوی معشوق پرده نشین «عجلالله تعالی فرجه الشریف» دو گروه هستند:
1. سالك محبیه؛ 2. ساكل محبوبیه
راجع به سالكان محبیه، مطالبی را به محضر شما منتظران حضرت ولی عصر «روحی و ارواح العالمین له الفدا» تقدیم داشتیم. همچنین یكی از برجستهترین سالكان محبیه (جناب آقای قاضی طباطبایی) را خدمتتان معرفی كردیم. اینك بر آن سریم كه چند جملهای در خصوص سلوك محبوبیه و سالكان محبوبیه به محضرتان سخنانی را تقدیم بداریم.
سلوك محبوبیه، همیشه با جذبه و كشش نامرئی حضرت معشوق پنهانی همراه بوده است. این جذبه، معمولاً چنین نیست كه قائده خاص داشته باشد؛ اما چنان هم نیست كه بی حساب و كتاب كمند عشق هر كسی را بخواهد در دام خود بیندازد.
1. سحرخیزی و كشش یار
معمولاً آن سوختگانی كه سحرخیز هستند و در نیمههای شب، دو چشم بیدار خود را به سوی آسمان پرستاره میدوزند، بیشتر از جاذبه نامرئی یار پردهنشین برخوردار میشوند.
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد؟
برق عشق، آتش غم بر دل حافظ زد و سوخت یار دیرینه ببینید كه با یار چه كرد؟
«حافظ»
كسانی كه سحرشان را با تلاوت قرآن و نماز عاشقانه به صبح پیوند میزنند، بر وجود اینان در دل شب آفتاب میتابد و به تدریج خورشید از دلشان طلوع میكند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بی خود از شعشه پرتو ذاتم كردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر كه این تازه براتم داند
من اگر كامروا گشتم و خوش دل چه عجب مستحق بودم و اینها به زكاتم دادند
روح آسمانی حضرت مهدی(عج) همیشه زلال، شفاف و صیقلی است. وجود مقدس ولی عصر(عج) همیشه در اوج طهارت روحی و جسمی میباشد. او نماینده خدای سبحان و نمایاننده حضرت پروردگار است. زیباتر از امام زمان(عج) هیچ موجودی نتوانسته است و نخواهد توانست، جلال و جمال حضرت حق تعالی را بنمایاند. سحرگاهان كه زیباترین و زلالترین ظرف زمانی است، روح بلند و آسمانی حضرت ولی عصر(عج) از همیشه زلالتر و آسمانیتر میشود. كسانی كه سحرگاهان بیدار باشند و دقایقی را با این آیینه تمام نمای حضرت پروردگار. به مناجات عاشقانه و استغاثه بگذرانند، بیشتر از افتاب نیمه شب مهدوی نور كسب میكنند و بیشتر و سریعتر در مدار جذبه آقای عالمیان امام عصر(عج) قرار میگیرند.
مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است كه راحت دل رنجور بی قرار من است
به خواب در نرود چشم من، همه عمر گرش به خواب ببینم كه در كنار من است
«سعدی»
2. مهرورزی با سلطان عشق (امام حسین علیه السلام)
از جمله عواملی كه باعث میشود كمند جذبه حضرت مهدی(عج) انسان را گرفتار خویش سازد، سوخته شدن در آتش سوزان عشق حسینی است. آن هایی كه در آتش عشق سالار شهیدان بیشتر میسوزند و بیش طالب این عشق آسمانی هستند و در این راه بیشتر میسوزند و میگریند بیشتر مورد توجه خاص امام عصر(عج) قرار میگیرند.
لب تشنهام از سپیده آبم بدهید جامی ززلال آفتابم بدهید
من تشنه سوزان حسینم یاران با حنجره عشق جوابم بدهید
«مرحوم سید حسن حسینی»
سالكان محبوبیه راه صد ساله را یك شبه میروند
با عنایات خاص امام عصر(عج) هر كس كه آفتاب عشق بر او بتابد، آن چنان گرم و سوزاننده و برق سیر میشود كه مسیر هفتاد ـ هشتاد ساله را در اندك زمانی طی میكنند و دستشان زودتر به دامن وجود مقدس امام عصر(عج) میرسد.
طی مكان ببین و زمان، در سلوك شعر كاین طفل یك شبه، ره یك ساله میرود
«حافظ»
حاج اسماعیل دولابی، سالك محبوبیه
در این نوشتار برآنم كه یكی از سالكان محبوبیه را به شما خوبان و محبان امام عصر(عج) معرفی كنم. یكی از نمونههای درخشان عالم عاشقی. سالك محبوبیه، جناب حاج اسماعیل دولابی است.
مصلحت دید من آن است كه یاران همه كار بگذارند و خم طُرّه یاری گیرند
«حافظ»
كافیست همین یك جمله را از مرحوم حاج اسماعیل دولابی بشنوید و در آن تفكر كنید: «من یك صحرایی استاد ندیده هستم كه كربلا مرا به مقصود رسانید».
رابطه عاشقانه سالك محبوبیه با امام عصر(عج)
نشسته بر در و دیوار خانه نگاهی منتظر تا بی كرانه
به شوق دیدنش دل میكشدسر كه جانان كی زماگیرد نشانه
«عباس براتی پور»
«چندی پیش توقیعی حاصل شد تا اینكه در محضر حضرت استاد حاج آقا عبد القائم شوشتری ملاقاتی صورت گرفت. در این ملاقات شیرین و لطیف حاج آقا شوشتری فرمود: یك روز از محضر آقای انصاری سوال كردم در زمان غیت كبری میشود خدمت حضرت حجت(عج) برسم؟
فرمود: بله
سوال كردم: آیا در این عصر افرادی هستند كه خدمت حضرت برسند؟
فرمود: بله
گفتم مثلاً چه كسی؟
فرمود: همین آمیرزا محمد اسماعیل دولابی.
از سخنان عارفان صاحب دل تشرف، گاه شنیده میشد كه آقا میرزا حاج اسماعیل دولابی در عرفان عملی به مقامات بس بلندی نایل شده بود، از جمله نفس زكیه».
به قول جناب لسانالغیب:
یاد باد آن صبح شبها كه با نوشین لبان بحث سر عشق و ذكر حلقه عشاق بود
وقتی از مرحوم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی این عارف توحیدی از مقامات عرفانی مرحوم دولابی سؤال میكنند. میفرماید، حاج اسماعیل دولابی به مقام «نفس زكیه» رسیده است.
مقام نفس زكیه، مقام بس بلندی است كه كمتر سالكی به آن قله نور میتواند برسد. درجات و مقامات نفس انسانی عبارتند از:
1. نفس اماره؛
2. نفس لوامه؛
3. نفس مطمئنه؛
4. نفس راضیه؛
5. نفس زكیه؛
6. نفس روحالقدسی.
به فرموده عارف نامدار، مرحوم میرزا علی قاضی طباطبایی، آیت الله شیخ محمد جواد انصاری توحیدش را مستقیماً از خدای تبارك و تعالی گرفته است. بعضی از صاحب نفسان نیز معتقد هستند كه جناب شیخ محمد جواد انصاری همدانی، به مقام عظیم «موت» نایل آمده بود.
اینك میگوییم كه مرحوم دولابی در محضر شیخ محمد جواد انصاری آنچه را كه باید از توحید، معاد، عشق و معرفت بیاموزد آموخت و خود دریایی شد كه رودهای تشنه بسیاری را در طول حیات مقدس و با بركتش سیراب میكرد.
حال برآنیم كه بگوییم، چگونه شد و چه اتفاقی افتاد كه مرحوم دولابی در مدار جذبه حضرت معشوق پردهنشین قرار گرفت و چگونه به مقام بلند نفس زكیه رسید. ماجرا را از زبان خود ایشان میشنویم.
«عنایات حسینی»
در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم. به شدت تشنه علوم و معارف دینی بودم. با تمام وجود خواستار این بودم كه در نجف بمانم و در حوزه علمیه آن شهر نورانی و مقدس تحصیل كنم. ولی پدرم كه سن و سال از او گذشته بود و جز من پسری دیگری كه بتواند در كارها به او كمك كند نداشت، با ماندن من و درس خواندن موافق نبود. در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دست به دامن حضرت علی علیه السلام شدم كه كاری بكند كه من در نجف اشرف بمانم و درس بخوانم. من برای آن كه حاجتم را از حضرت امیرمؤمنان زودتر بگیرم، آن قدر سینهام را به ضریح حضرت فشار دادم كه تمام سینهام زخمی گردید.
به قول مولانا:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تو بگویم شرح درد اشتیاق
حالم به گونهای بود كه احتمال نمی دادم به ایران برگردم. به خود میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم و ا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان میدهم و میمیرم.
مشكل خود را با بعضی از علمای نجف در میان گذاشتم، تا بلكه آنان راهی پیش پایم بگذارند، آن عزیزان به من گفتند كه وظیفه تو این است كه رضای پدرت را تأمین كنی و برای كمك به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسم به حضرت امیر علیه السلام كاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علمای نجف، مرا به خواستهام رساند. تا این كه با همان حال منقلب همراه پدرم به كربلا مشرف شدیم، در حرم حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و در بالا سر ضریح حضرت همه چیز حل شد و آن التهاب فرو نشست و كاملا آرام شد؛ به طوری كه هنگام بازگشت به ایران، حتی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و قدم به خاك سرزمینم گذاشتم».
ادامه دارد.
در پناه امام عصر(عج) باشید.
دكتر محمود رفیعی ـ دوماهنامه امان شماره 12