نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

برای آقا اما نه برای آقا ...

امام جماعت مسجد محل امسال یه ابتكار جالب به خرج داد چهار ماه مونده به نیمه شعبان تو مسجد جلسه گذاشت اعضای جلسه مسئولین 2 تا هیئت محل بودند محتوای جلسه محرمانه بود اما از آن‌جا كه برادرم رضا یكی از اعضای جلسه بود من از محتوای حرف‌ها آگاه شدم؛
اگه الان شروع كنیم می‌تونیم سنگ تموم بذاریم» این جمله علی بود.هنگام گفتن این جمله چشم‌های علی برق می‌زد. هنوز یك ماه مانده بود شور و شوق عجیب بچه‌ها حتی بزرگتهای فراموش كار را هم به شوق می‌آورد. قول و قرارها گذاشته شد. رضا مسئول جمع‌آوری كمك‌ها و به قول بچه‌ها حسابدار
احمد: تداركات، مهدی مسؤل یافتن مكان/ علی مسئول صوت و ... .
قرار بود امسال با سال‌های گذشته خیلی فرق كند. قرار بود امسال برای آقا سنگ تمام گذاشته شود. برنامه‌ها طبق قرار داشت عملی می‌شد. مكان پیدا شد جلوی خانه حسن احمدی، بهترین جای كوچه اما آخر پدر حسن خیلی اهل این برنامه‌ها نبود.
حسن هم به خاطر پدرش وارد جمع بچه‌ها نمی شد. امام به قول رضا سنگ مفت گنجیشك مفت امتحانش ضرری نداشت قرعه فال به نام مهدی زده شد گفتند نیمه شعبان است و تولد آقا چون نام آقا، مهدی است تو باید بروی و مهدی در بهت این استدلال نا باورانه خود را جلوی خانه حسن یافت.
زنگ زد دلش می‌لرزید. امام دل به دریا زد و زنگ زد انگار كسی در خانه نبود.
مهدی زنگ همسایه بغلی را زد آقا كریم از پشت آیفن گفت: آقای احمدی با خانوم بچه‌ها 3 هفته رفتن مشهد نیستن.
انگار با همین جمله دنیا از آن مهدی شد ... .
«بچه‌ها ردیف شد، حسن اینا رفتن مسافرت پس پیش به سوی ساختن اژدها ...»
چادر‌ها بنا شد، اژدها ساخته شد، و نیمه شعبان رسید.
بچه‌ها از 2 روز قبل به چادر نقل مكان كردند هر شب نوبتی بیدار می‌ماندند و از اژدهای زیبایشان مواظبت می‌كردند و بزرگترها هنگام رد شدن از كنار چادر فقط می‌خندیدند و آفرین می‌گفتند اما در این میان هیچ بزرگتری از خودش نپرسید پدر حسن چه طور راضی شد؟
هیچ كس به بچه‌ها نگفت آقا دوست دارد سربازانش چگونه باشند.
هیچ مادری نگران نبود كه بچه‌ها موقع بیكاری با هم كارت بازی می‌كنند؟
پدرها نپرسیدند این بچه‌ها تا صبح در چادر به هم چه می‌گویند؟
پدرها نگفتند: تلفن همراهی كه الان سرجایش نیست شاید در چادر مواظبت از اژدها در حال بلوتوث بازی است؟
هیچ روحانی‌ای پیدا نشد كه ساعتی كنار این بچه‌ها بنشیند و از درددل‌های آقا بگوید.
از وظایف منتظران و از كارهای زمان غیبت از آداب جشن، از آداب جشنی كه باید مورد رضایت آقا باشد.
هیچ كسی این بچه‌ها را تحویل نگرفت و بچه‌ها فكر ‌كردند كه سنگ تمام گذاشتند.
كسی پیدا نشد كتاب داستان امام زمانی به آنها بدهد. یا به بهانه نشریه معرفت امام زمانی به دل آنها وارد كند.
البته شاید كسی كتاب داستان امام زمانی پیدا نكرد.
شاید كسی نمی‌دانست باید روی موسیقی و مداحی و مولودی‌های بچه‌ها نظارت شود؟ آخر بچه‌ها از ذوق زیاد هر چه به دستشان برسد استفاده می‌كنند.
بچه‌ها چه قدر دلشان می‌خواست یك سخنران موضوع سخنرانی‌اش را آداب برگزاری جشن‌های نیمه شعبان قرار دهد.
بچه‌ها چقدر دلشان می‌خواست هیئت كوچكشان در زیر زمین خانه رضا برگزار می‌شد زیرزمینی كه خالی خالی خالی از زور سكوت فریاد می‌زند.
بچه‌ها آرزوهای زیادی داشتند.
اما آیا سنگ تمام گذاشتند؟؟
آیا آقا راضی است؟
آیا آقا راضی است جمله ایست كه جای آن در بسیاری از كارهای ما خالی است به خصوص در هنگامی كه همه كارها به نام آقا تمام می‌شود.
اما انگار بعضی جاها وقتی كارها سند شش دانگ به نام آقا می‌خورد آنچه فراموش می‌شود خود آقا است!
***
نیمه شعبان. قم ـ ساعت 11:30 و شادی یك مغازه! ترانه یكی از خوانندگان قدیمی با صدای كم در جلوی مغازه در حال پخش شدن است و جلوتر مردی قد بلند در لباس خرگوش در حال اجرای حركات موزونی است كه به بهانه شادی در حال جلب مشتری است.
ایستگاه‌های صلواتی هم در روز نیمه شعبان دیدنی است.
تا یك كیلومتری ایستگاه صلواتی لیوان‌های یكبار مصرفی است كه بر زمین ریخته شده و زمینِ شیرین مانع از عبور راحت عابران می‌شود جالب تر اینكه موسیقی تند و ملایم در بعضی ایستگاه‌ها جای مولودی‌ها را گرفته اند.
از تاكسی‌ها و ماشین‌های شخصی صلواتی كه بگذریم نرخ كرایه ماشین‌ها در شب نیمه شعبان هم شنیدنی است «دربست تا جمكران ده هزار تومان.
آخه چرا؟
خانم نمی‌خوای به سلامت، تا صبح هم ماشین گیرت نمی یاد.
شب نیمه شعبان انگار تورم از خواب بلند می‌شود و سری می‌زند به همه گل فروشی‌ها شیرینی فروشی‌ها و حتی آجیل فروشی ها.
عصر روز نیمه شعبان وقتی مراسم‌ها تمام شد جمكران دیدنی است!
در حیاط جمكران به خاطر زباله و پلاستیك و ته مانده‌های جشن جایی برای ایستادن نیست. بگذریم از پخش بسته‌های شكلات و آجیل و نمك كه روی آن نوشته شده اگر هفت هفته هفت بسته هم از این را تا شب نیمه شعبان در میان زائران پخش كنی حتما حاجتت را می‌گیری. بی توجهی نكن خبر خوشی می‌یابی! مراسم بعضی خانه‌ها هم خود حكایتی است شنیدنی ...
شعر‌های بی محتوا كه به مناسبت میلاد امام زمان(عج) همراه با دایره و تنبك و سازهای موسیقی خوانده می‌شود سفره‌های رنگارنگ نذری پهن می‌شود.
و هیچ كس از خود نمی پرسد آیا بچه یتیمی بر سر این سفره نشسته است؟
در گوشه و كنار میدان‌ها معركه‌هایی هم گرفته می‌شود انگار بعضی از فرقه‌ها از فرصت دست داده استفاده می‌كنند تا به بهترین شكل ممكن با گرفتن معركه خود را معرفی كنند و ... . اما یك سؤال
نیمه شعیبان فرصت‌طلب‌ها با نیمه شعبان ما چقدر فرق دارد؟
***
امام جماعت مسجد محل امسال یه ابتكار جالب به خرج داد چهار ماه مونده به نیمه شعبان تو مسجد جلسه گذاشت اعضای جلسه مسئولین 2 تا هیئت محل بودند محتوای جلسه محرمانه بود اما از آن‌جا كه برادرم رضا یكی از اعضای جلسه بود من از محتوای حرف‌ها آگاه شدم؛ قرار شد كلاس تربیت مربی جشن نیمه شعبان برگزار شود 15 نفر هم برای اینكار انتخاب شدند، 15 نفر نیز برای 15 چادر برقرار در ایام جشن. داشت قند در دلم آب می‌شد. آقای صادقی امام جماعت محل گفته بود راه انداختن بساط در كنار چادرها به خاطر عدم شناخت آقاست من سال گذشته در این چادرها حساب دقت كردم دیدم سر هر چادر و هر بساط حداقل یك بچه مسجدی فعالیت می‌كند پس چقدر خوب كه این بچه مسجدی‌ها را خودمان سروسامان دهیم و برایشان كلاس برگزار كنیم و یك نماینده فرهنگی آموزش دیده بر سر این چادرها داشته باشیم. آقای صادقی گفته بود اگر ما فرهنگ سازی كنیم برای فهمیده‌های محل؛ فهمیده‌های محل هم فرهنگ سازی می‌كنند برای بقیه؛ كه اصلاً مسجد جالی فرهنگ سازی است. آقای صادقی گفته بود اگر حتی یك نفر هم در قالب درست كار قرار بگیرد می‌تواند جلوی خرابكاری را بگیرد.
آقای صادقی امسال كار انسجام دادن به چادرها را از طریق همین نماینده‌های فرهنگی دنبال كرد. مولودی‌ها و مداحی‌های مشخص انتخاب شد و از طریق همین نماینده‌های فرهنگی به چادر‌های كوچك بچه‌ها وارد شد. هزینه‌ای هم نداشت قابل توجه آنهایی كه فكر می‌كنند كار فرهنگی كردن هزینه بردار است.
این نماینده‌های فرهنگی مسجد كه نقش مبلغ را نیز دارند باید حداقل 10 كتاب داستان در مورد امام زمان پیدا كنند تا در شب خوابی‌های چادر بچه‌ها مشغولیتی امام زمانی داشته باشند و امام شناسی آنها هم تقویت شود.
آقای صادقی مثال خوبی زده بود گفته بود فرهنگ سازی باید گام به گام باشد.
گفته بود هفت هشت سال پیش نیروی انتظامی شروع كرد به فرهنگ‌سازی بستن كمربند ایمنی هفت سال مدام این موضوع را از طریق آگهی سریال انیمیشن و پیام بازرگانی تبلیغ شد تا بالاخره درونی شد پس ما هم باید از حداقل‌ها شروع كنیم امسال 5 كوچه را رهبری كنیم و سال آینده این 5 كوچه به 5 كوچه دیگر خط می‌دهد.
آقای صادقی به برادرم گفته بود بچه‌ها نمی دانند ما باید دانایشان كنیم.
هدف بدهیم و شور و شوق بچه‌ها را هدایت كنیم.
آقای صادق گفته بود هدایت بچه‌ها همان كاری است كه دشمن می‌ترسد.
در انتهای جلسه نظرات دیگران هم اضافه شده بود و یك كار سنگ تمامی از آب در آمده بود. حالا من می‌گویم آقا می‌شود امسال به سراغ حوض كوچك من بیایی تا من ماهی حوض تو باشم!!!
آخرین ویرایش
در 1394/8/16 13:37 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366