چند سال پیش بود که به عنوان پژوهشگر تاریخ اسلام پروژهای درباره تاریخ سیدالشهداء به گروه پژوهش ما واگذار شد و من مسئول کوفهپژوهی شدم پس از این که یک سالی از عمر گروه صرف کوفه شناسی از پیدایش آن شهر تا سال 60 ه ق گذشت. هنگام نقد و بررسی اطلاعات جمعآوری شده پی بردیم که اگر چه درباره کوفه آن سالها هم زیاد شعار میدهیم و همچنین برخی کتاب ها نوشته شده است ولی هنوز یک متن علمی که ضمن کوفه شناسی به روانشناسی اجتماعی مردم آن شهر و به صورت محدودتر به دیگر شهرهای مهم آن روز بپردازد وجود ندارد.
به راستی کوفیان چه کسانی بودند؟ دارای چه وضعیت فکری فرهنگی اقتصادی اجتماعی و سیاسیای بودند که در نهایت حاضر به انجام بزرگترین جنایت بشر نسبت به اولیای الهی شدند؟! مگر بین کوفه تا مدینه پیامبر چقدر فاصله بود...
هر چه پژوهشها جلوتر میرفت و دامنه مطالعات وسیعتر میشد: یافتههای جالبی بدست می آوردیم که شاید کمتر در دیگر منابع به آن توجه شده بود. ولی ناگهان آن پروژه تعطیل شد و ما هم چون یک کوفی سرخورده ناگهان گویا از کوفه سالهای 50 تا 60هـ قمری به زمان حال مهاجرت کردم: در آن زمان، داغ تعطیلی پروژه و بلوکه شدن پژوهشهای آن توسط سازمان سفارش دهنده؛ ما را به ادامه آن بیانگیزه نموده بود. ولی تقدیر ما گویا چنین نوشته شده بود که پس از این پروژه ناتمام از کوفه سالهای 50 و 60 هـ قمری کنده شده و به کوفه پایان دوران انداخته شویم.
هنوز چند ماهی از کوفه تاریخی نگذشته بود که من خود را در مطالعات مهدی پژوهی میدیدم . مهدویت چیست؟ چه طرحی برای آینده دارد چه نسبتی با زندگی من دارد و مراحل و ابعاد آن چیست؟ پس از این که یک سالی از این دوره جدید گذشت و دوباره فراغتی حاصل شد؛ مجالی فراهم شد که به (ریکاوری) بازسازی و بازبینی دو سال گذشته بپردازم و بدین گونه بودم که کم کم پیوندهای عاشورا و انتظار در ذهنم شکل می گرفت به ویژه که در این زمینه کتابهایی هم مطالعه کرده بودم ولی احساس می کردم این کتابها هنوز در سطح طرح موضوع هستند و به ویژه از منظر کاربردی که تحلیل اجتماعی گذشته و آینده ناظر به جامعه حال باشند، ضعیف عمل کرده بودند.
در همین زمان بود که ذهن جغرافیا گرایم در این سالها به دو ایده جغرافیایی متوجه شد، اول جغرافیای شیعه؛ از ظرفیت ها تا آسیب ها، این ایده و اختراع مقارن با حمله دوم آمریکا به عراق خیلی سریع لو رفت و در شرایطی که کمتر کسی به این نظریه در داخل توجه می کرد، ناگهان دشمنان مشترک اسلام و تشیع با طرح نظریه هلال شیعی در مقابل آن به ارائه طرح ها و برنامه های شوم خود در مناطق شیعی پرداختند. در حالی که هنوز که هنوز است حتی در داخل ایران شیعی کمتر کسی درباره جغرافیای شیعی و جایگاه ایران و شیعی ایرانی توجه می نماید و حتی جستجوی واژه shia map در بخش جستجوی تصاویر گوگل (google) کمتر حساسیتی را نسبت به نقشه های تهیه شده توسط دشمن را در کسی در داخل ایجاد می نماید.
اینجا بود که نگارنده با مطالعه و تکمیل جغرافیای دوم یعنی نقشه راه سرخ و راه سبز و مقایسه تطبیقی وضعیت جهان اسلام در گذشته در آستانه عاشورا به نمایندگی کوفه و جهان اسلام در آخرالزمان و در آستانه ظهور؛ با توجه به اخبار وضعیت اجتماعی جهان اسلام در آستانه ظهور؛ به نتایج جالب توجهی دست یافتم که یکی از مهم ترین موارد آن این بود که، به پیش بینی پیامبر صلی الله علیه و آله آینده تشیع پس از ایشان به دو منطقه گره خواهد خورد که یکی سرزمین ایران و دیگری یمن است. دو منطقه با سابقه تمدن و مردمانی مستعد که در مقابل دیگر بخشهای متعصب و متحجر و یا عقب مانده درجهان اسلام، بیشترین و بالاترین ظرفیت را در امام باوری و امام یاوری خواهند داشت.
ولی نتیجه جالب تر دوم این بود که در آستانه عاشورا و در آستانه ظهور دشمنان متنوع و گسترده داخلی و خارجی تمام تلاش خود را خواهند کرد تا این دو منطقه را از رخدادهای اصلی یعنی عاشورا و انتظار دور نگه دارند تا به راحتی بتوانند عاشورا را به وجود آورند و ظهور را عقب اندازند.
در این ماه ها پس از طراحی و تهیه نقشه راه سرخ و سبز متوجه نقاط مشترک فراوانی شدم به گونه ای که تقریباً بیشتر مراحل هر دو قیام مشترک بود، هر دو قیام، مقدماتشان از مدینه آغاز می شد، در مکه ظهور می كرد، و با هدف کوفه به اوج
می رسید، دشمنان و موانع در هر دو مشترك بود، ولی تنها نقطه تفاوت در این دو نقشه جایگاه ایران و یمن بود.
در نقشه سرخ بر اساس طراحی نظام خلافت در دوران 25 ساله از یک سو پس از فتح ایران سعی شده بود از مسلمان شدن ایرانیان و هم چنین در یک سطح قرار گرفتن ایرانیان با مسلمانان عرب جلوگیری شود؛ بدین معنی که خلفا با دقت در احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و آن گاه سانسور آن سعی کردند دقیقاً بر خلاف آن عمل کنند و ایران و ایرانیان را کاملاً به مدت 100 سال از جهان اسلام جدا نگه داشته و در برابر با سرازیر کردن اموال آنها به نام جزیه و مالیات و غنایم به اجرای اهداف خود در تاریخ اسلام بپردازند؟
و بدین گونه می شود که بهانه حکومت ری، زمینه ساز قتل نواده پیامبر صلی الله علیه و آله توسط همان عربهای مسلمان می گردد و از سوی دیگر آنها با کوچ دادن گسترده عربهای مسلمان یمن به جهت تامین سرباز و نیروی کافی برای فتوحات ناگهان این منطقه را خالی از نیرو و آن هم نیروهای آگاه و فهمیده کرده و سپس با اسکان بیشتر آنها در دو شهر بصره و کوفه و اجرای برنامه-های فرهنگی و فکری و استحاله آنها بخش زیادی از گرایش های شیعی آنها را به ویژه در نسل دوم و سوم آنها از بین ببرند.
البته یمنی های کوفه به طور کامل از تشیع دست نشستند ولی فرزندان آنها همانند خود آنها چندان علایق و گرایشهای شیعی نداشتند نمونه آن ابراهیم فرزند مالک اشتر است او که پدرش خالص ترین یار و یاور امام علی علیه السلام در کوفه بود؛ با این که جوانی نیرومند در کوفه است ولی اثری از او در حوادث منجر به قیام عاشورا در کوفه نیست. ولی 5 سال بعد به مختار می پیوندد و پس از شهادت مختار به دشمنان مشترک مختار و شیعیان یعنی زبیریان پیوسته در راه آنها جان خود را فدا
می کند.
بدین گونه است که عاشورا در سال 60 شکل میگیرد. یعنی جوامع اسلامی در یک دوره 20 ساله اموی زده می گردد و علاقمندان به اهل بیت معدود و محدود می گردند و آن گاه با هزینه کردن درآمدهای غنایم ایران به کشتن نواده پیامبر صلی الله علیه و آله اقدام می کنند بدون این که از ایران یا یمن یا ایرانیان و یمنیهای مقیم عراق یاور چندانی به سیدالشهداء علیه السلام برسد با این که اینها 5 سال بعد مهم ترین نیروهای مختار هستند؟!
بدین جهت با مقایسه تطبیقی و تحلیلی کوفه آن سال ها با ایران و یمن معاصر در جغرافیای شیعه امروز می توان پی برد که هدف دشمنان دوباره همین دو سرزمین است و کوفه این زمان دیگر همان کوفه جغرافیایی نیست بلکه ایران و یمن است بدین معنی که تنها مناطقی که ظرفیت و استعداد امام باوری و امام یاوری را دارد این دو سرزمین می باشند ولی طرح های سیاسی و نظامی و فرهنگی و تبلیغی و رسانه ای دشمنان درست همین دو منطقه را نشانه رفته است و پیکان حمله هم
نسل های جدید هستند تا به گسست آنها از فرهنگ عاشورا و انتظار بپردازند که هر چه این گسست عمیق تر شود
می تواند به تأخیر ظهور و طولانی تر دشن عمر حکومت شیطان و شیطان پرستان کمک نماید.
اگر چه در نهایت از شرایط ظهور خیزش همین دو منطقه است یعنی ظهور رابطه و نسبت مستقیم به میزان آمادگی این دو منطقه دارد به این معنی که اگر آمادگی ای نباشد ظهوری نخواهد بود ولی اگر آمادگی باشد اینک نوبت حکم و اراده خداوندی است که چه مقرر نماید. ولی وعده اوست که ایمان و تقوای شما برکت و رحمت را به دنبال خواهد داشت.
این پژوهش ها و این نقشه های جغرافیایی مرا به فکر وا داشته بود که چه می توان کرد تا این که به پیشنهاد جمعی از دوستانی که در صدد برگزاری همایش عاشورا و انتظار بودند تشویق شدم تا در مرحله اول به روانشناسی تحلیلی و اجتماعی مردم کوفه آن زمان بپردازم.
چرا که کوفه آن زمان شهری نوساز مهاجرنشین و با هویتهای جدید بود و مشابهت بسیاری با شهرهای امروزی ما داشته و دارد پس در اولین گام لازم بود به مطالعه اجمالی شخصیت های مطرح کوفی که نقش آفرین در حادثه عاشورا بودند بپردازیم تا از این منظر بتوانیم برای مردم این زمان هم حرفهای جالبی برای ارائه داشته باشیم.
چرا که انسان های ساکن در هر دو شهر (کوفه آن زمان و شهرهای امروزی ما که در حال تبدیل به کوفه در این زمان هستند) از جهات زیر دارای نقاط مشترک فراوانی هستند که عبارتند از:
ـ وضعیت اقتصادی و وابستگی گسترده آنها به حکومت از جهت اقتصادی و معیشتی
ـ وضعیت آشفته فکری و فرهنگی و جریان های گوناگون آن در کنار تلاشها برای استحاله فرهنگی نسل جدید
ـ آشفتگی های اجتماعی و طبقه بندی های گوناگون.
در شهرهایی با این ویژگیها؛ خانواده، محیط اجتماعی، انگیزه ها، آرمان ها، و آروزها، اهداف، روشهای تحلیل و گزینش و حل مسأله ها و رویارویی با مشکلات زندگی بین شخصیتهای هر دو جامعه مشترک خواهد بود. پس می توان با آنالیز شخصیتی و مطالعه روانشناسی اجتماعی از کوفه دهه (60 هـ ق )پلی زد به شهرهای امروزین و تک تک شخصیتهای موجود در آن و با مطالعه نسبت تک تک آن شخصیتها با عاشورا، نسبتهایی عینی و عملی و جالب و جذاب برای خواننده امروزی در رابطه با انتظار و ظهور ارائه کرد. بدین جهت در اولین گام بر آن شدم که صرفاً به مطالعه شخصیتها و موقعیتها در آن زمان بپردازم؛ یعنی سه گونه مواجهه و نوع انتخاب انسان در رویایی حق و باطل که شامل سه وضعیت است:
شخصیتهای سفید و عاشورایی
شخصیتهای سیاه و یزیدی
شخصیتهای خاکستری و سرگردان
بنابراین میتوان با تحلیل این رنگها پاسخی برای این سؤالها یافت که ؛ این شخصیتها چه کسانی بودند؟ چگونه به این مرحله از ویژگی شخصیتی رسیده بودند؟ انگیزه ها و عوامل موثر محیطی بر آنها چه بود؟ با چه اهدافی حرکت کرده یا ساکن ماندند؟ و سرانجام آنها چه شد؟
به همین جهت در هر موضوع و مورد تلاش شده است تا یک مقایسه تطبیقیای بین شخصیتهای سه گانه صورت بگیرد تا برای خوانندگان کارآیی و استفاده بیشتر داشته باشد.
البته در این پژوهش سه گونه از مقایسه تطبیقی مورد توجه قرار گرفته است:
اولین و متنوعترین مدل، بررسی تطبیقی شخصیتهای سفید و سیاه و خاکستری در موقعیتهای واحد با سه گونه انتخاب است.
و در دومین و سومین مورد سه مرتبه و سه مرحله از انتخابهای سفید و یا سه مرتبه و سه گونه از انتخابهای سیاه و خاکستری اراده شده است. و با پرهیز از حاشیه زنیهای اخلاقی یا روانشناختی با معرفی اجمالی هر موقعیت و موضوع و ارائه سه شخصیت در سه رویداد؛ تحلیل و بررسی تطبیقی و تفصیلی به خود خواننده واگذار شده است.
امید است که این مدل از شخصیتشناسی در کوفهای که در آستانه عاشورا است بتواند برای شهرهای شیعی ما در آستانه ظهور مفید و موثر باشد و با مشاهده و مطالعه شخصیتها و عبرتهایشان؛ ما هم در موقعیتهای حساس حق و باطل در لحظه لحظه زندگی خود از سیاه و خاکستری گونه بودن فاصله گرفته و هر چه بیشتر به سفیدی و روشنایی نزدیکتر شویم که به فرموده و وعده پیامبر به سلمان فارسی: هر چه بر روشنایی و نور معرفت و ایمان و دانش مردمان این سرزمین فزونتر شود بر نقش و جایگاه آنها در جهان اسلام و ایفای رسالت تاریخی و حساس آنها در آستانه ظهور نواده اش خواهد افزود.
به آن امید که مردم فرهیخته و دانش دوست و با مهر و عاطفه این مرز و بوم هم چون نیای خود سلمان فارسی که با پیوستن آگاهانه و عاشقانه مهمترین یار و یاور پیامبر گردید با عبرتگیری و زدودن نقص جدایی تاریخی از عاشورا؛ بتوانند به ایفای نقش مهم و تاریخی خود در رخداد ظهور بپردازند.
محمد رضایی ـ دوماهنامه امان شماره 12