نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

تربیت جامعه منتظر

تا آن هنگام که بینش انسان از خود دگرگون نشود، بینش او به جهان و در نتیجه به تاریخ «که رابطه انسان با جهان است» و به طبقات اجتماعی و حکومت‌ها و سیاست‌ها، دگرگون نخواهد شد. بنابراین، انسان از لحاظ شناخت و آگاهی از خودش عبور می‌کند تا به جهان برسد. انسان با تلفیق تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی تنها به تحلیل علمی جهان دست می‌یابد، نه تبیین کلی آن؛ زیرا تبیین کلی جهان نه از تجربه و نه از عقل که از ادراکات بلاواسطه‌ انسان مایه می‌گیرد و تفکر از همین منبع شناخت می‌جوشد و استنتاج می‌نماید.
(قسمت اول)
نهاد «جامعه منتظر» را به خوبی می‌توان با نگاه به آموزه‌های نبوی و علوی رصد نمود و درباره گستره و غنای آن به اندیشه و خردورزی پرداخت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره از آغاز جامعه اسلامی، کام امت را با انتظار می‌گشود و آنان را به فراسوی چشم‌اندازنگری، برنامه محوری و تلاش‌گری ره‌ می‌نمود و جان آنان را با نسیم کلام خویش این‌گونه آشنا می‌ساخت: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج. »
بنابراین حدیث، انتظار فرج که برترین اعمال امت پیامبر آخر زمان(عج) به شمار می‌رود، استوار می‌گردد:
1. انتظار فرج و چشم‌اندازنگری؛
2. چشم‌اندازنگری و برنامه محوری؛
3. عمل و تلاش‌گری.
4. جامعه اسلامی این‌گونه زمینه‌های رفتن باطل و آوردن حق را فراهم می‌سازد و مسیر تحقق فرج و عدالت‌گستری را به پا می‌دارد.
نظام تربیتی و زمینه‌سازی
رفتن باطل، ضرورت و آوردن حق، رسالت است. از آن‌رو که در نظام خلقت و قانون‌مند جهان، بی‌حساب حرکت کردن نابودی است، سنت‌ها و قانون‌ها، مرصاد و کمین کسانی هستند که سرکشی و غرور را بر خود بسته‌اند و خدا با این مرصاد و سنت‌ها آنان را باز می‌دارد.
باطل رفتنی است « إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» رسالت ما آوردن حق و تحقق بخشیدن به آن است. پیش از رفتن باطل این رسالت را باید به جا آورد که « جاءالحق و زهق الباطل »‌.
زمینه‌سازی یا انقلاب فرهنگی
آوردن حق، زمینه می‌خواهد. این رسالت، روشن‌گری و بینات می‌خواهد که نظام تربیتی اسلام عهده‌دار است. امروزه این زمینه‌‌سازی را «انقلاب فرهنگی» می‌نامند.
فرهنگ، یعنی مجموعه ارزش‌ها و معیارهای حاکم بر جامعه. پس انقلاب فرهنگی ارزش‌های موجود را دگرگون می‌سازد و روابط اجتماعی را به گونه‌ای دیگر می‌گرداند و به رسوم، اساطیر، علوم و ارزش‌ها، شکلی و غنایی دیگر می‌بخشد.
دگرگونی ارزش‌ها
برای این انقلاب فرهنگی، ارزش‌ها را باید دگرگون کرد. و معیارها را درهم باید ریخت. تا آن‌که تمام روابط و ضوابط و تمام صنایع، علوم و اساطیر، هم‌آهنگ با ارزش‌های جدید، دگرگون شوند. بنابراین، برای دگرگون کردن فرهنگ، ارزش‌های حاکم را باید جست‌و‌جو کرد؛ همان آرمان‌ها و هدف‌هایی که نیازها و سائقه‌های روانی انسان را پاسخ می‌گویند.
نقش بینش در تحول ارزش‌ها
آن‌چه ارزش‌های آدمی را دگرگون می‌تواند سازد، همان بینش انسان است. هدف‌ها و آرمان‌ها در زمینه‌های گوناگون آگاهی، تغییر شکل می‌دهند. چه بسا آرمان و ارزش امروز، ضد ارزش فردا به حساب آید.
تا آن هنگام که بینش انسان از خود دگرگون نشود، بینش او به جهان و در نتیجه به تاریخ «که رابطه انسان با جهان است» و به طبقات اجتماعی و حکومت‌ها و سیاست‌ها، دگرگون نخواهد شد. بنابراین، انسان از لحاظ شناخت و آگاهی از خودش عبور می‌کند تا به جهان برسد. انسان با تلفیق تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی تنها به تحلیل علمی جهان دست می‌یابد، نه تبیین کلی آن؛ زیرا تبیین کلی جهان نه از تجربه و نه از عقل که از ادراکات بلاواسطه‌ انسان مایه می‌گیرد و تفکر از همین منبع شناخت می‌جوشد و استنتاج می‌نماید.
انسان خود را بی‌واسطه احساس می‌کند. با درک وضعیت، تقدیر و ترکیب خود، به شناخت نظام و جمال و حق و اجل می‌رسد و تاریخ و طبقات را در رابطه انسان با جهان می‌فهمد و تضادهای اصلی را هم‌آهنگ با نظام هستی و می‌شناسد.
بنابراین، انسان ترکیب خود را بی‌واسطه احساس می‌کند. او ترکیبی از اندام‌های حسی، تخیل، تفکر، تعقل و غریزه‌هاست. این احساس بی‌واسطه است و البته از راه مقایسه با سنگ، گیاه و حیوان هم تفاوت‌ها را می‌تواند بشناسد و استعدادها را می‌تواند کشف کند. انسان با آگاهی از ترکیب پیچیده‌ خودش به موارد زیر دست می‌یابد:
1. توقعش از خودش بالا می‌رود و ارزش‌هایش متحول می‌شود و دیگر به لذت، خوشی، رفاه تکرار و تنوع زندگی دل نمی‌بندد؛ چون بیش از اینها استعداد دارد و هرگز ساخت او با لذت و خوشی نمی‌سازد. از همین‌رو، خود آگاهی درد و رنج را در وجود او وارد کرده است و او همراه این همه رنج و با وجود این ترکیب و این همه استعداد چاره‌ای جز حرکت و رفتن ندارد و جز تحرک نمی‌تواند بخواهد و اگر هم تحرک را نخواهد، مجبور است که رنج ببرد و ضربه بخورد.
2. در این ترکیب پیچیده با جبرهای گوناگون، آزادی خود را می‌شناسد و عمل او، دیگر همانند حیوانات انعکاس و بازتابی نمی‌تواند باشد؛ چون که از تفکر، تعقل و سنجش هم برخوردار است. از همین رو، از عمل انعکاسی به عمل انتخابی می‌رسد و باید توجه نمود که انسان از این ترکیب برخوردار است و اصالت با همین ترکیب است. فکر، عقل، غریزه، تجربه، وراثت و تاریخ، در ترکیب پیچیده آدمی، اصل و زیربنا نیستند که در ترکیب اصل با ترکیب است و همین ترکیب پایه به شمار می‌رود.
3. انسان با همین ترکیب پیچیده، کلیدی برای شناخت جهان به دست می‌آورد و با بینش که از وضعیت، تقدیر و ترکیب خود می‌یابد، به این تلقی از جهان می‌رسد:
1- نظام و قانون‌مندی جهان هستی؛
2- جمال و زیبایی جهان هستی؛
3- حق و هدف‌داری جهان هستی؛
4- اجل و مرحله‌ای بودن جهان هستی.
حرکت فکری انسان از همین ادراکات بی‌واسطه و منابع دست اول سرچشمه می‌گیرد، ولی محدود و محبوس در آنها نمی‌ماند و این ادراک و احساس، خود کلید و آغازی برای شناخت «جهان»، تاریخ و جامعه است. این بینش فلسفی، براساس آن دید کلی انسان از خود، هستی و نقش او در هستی بیان می‌شود، برداشت‌های علمی را تعیین می‌کند و چهارچوبی برای جهت دادن به تمام تجربه‌ها و علوم می‌سازد. بر همین اساس، آدمی با شناخت ترکیب خویش سرود «انّی ذاهب» را سر می‌دهد، نقش اساسی خود را حرکت می‌داند و جهان هستی را مسیر و صراط می‌شناسد.
و مهم‌ترین مسئله برای دگرگون کردن بنیاد فکری در جامعه، همین بینش است که انسان به این منبع و درک بی‌واسطه، آگاهی پیدا کند.
تبیین عناصر تقدیر، ترکیب و وضعیت
براساس ترکیب ویژه انسان، شناخت بی‌واسطه و حضوری انسان و آزادی‌اش، فطری و هم‌آهنگ با ساخت، بافت و خلقت اوست. انسان مجبور است که آزاد باشد. احادیث بر این گفته اشارت دارند که «لا جبر و لا تفویض بل امر الامرین. » انسان هر دو را دارد؛ یعنی جبر در اختیار و اختیار در عمل.
این انسانی که براساس ترکیب خاص خود مجبور است انتخاب کند، برای انتخاب کردن به سنجش نیازمند خواهد بود. و برای سنجش، به شناخت نیاز دارد. پس انتخاب، سنجش می‌خواهد و سنجش هم نیازمند به شناخت است. در این صورت، شناخت بی‌واسطه، منبع نتیجه‌گیری‌های فلسفی او خواهد بود. آدمی «قدر» و اندازه نیروهای خود را احساس می‌کند، «ترکیب» و چگونگی خود را احساس می‌کند، «وضعیت» و محکوم بودن خود را احساس می‌کند، و این‌گونه تقدیر، ترکیب و وضعیت انسان، کلیدهایی برای شناخت جهان، نقش انسان و ادامه او می‌شوند.
تقدیر
تقدیر، یعنی انسان اندازه استعدادها و نیروهایش را شناسایی کند و براساس آن استمرار امتداد خود را بیابد. آدمی به اندازه استعدادهایش ادامه دارد و مقدار نیروهایش استمرار او را می‌نماید. بدین‌سان، اصل معاد مطرح می‌شود.
ترکیب
ترکیب، یعنی چگونگی هم‌آهنگی این نیروها و استعدادها با یک‌دیگر و بیان این نکته که آن ترکیب به تبدیل می‌انجامد.
ضرورت حرکت انسان از کیفیت ترکیب او مایه می‌گیرد. ترکیب و ساخت او به گونه‌ای است که امکان ایستادن را نخواهد داشت. به انسان خود آگاهی داده‌اند و شوری در او ریخته‌اندکه فاصله بودن و شدنش را احساس می‌کند. همین احساس، او را در مراحل عالی روحی، اجتماعی و تاریخی‌اش به حرکت می‌کشاند.
با وجود همین ترکیب خاص انسان، نقش او در جهان هستی احساس می‌شود و او می‌یابد که تنوع‌ها، تکرارها، بازی‌چه شدن و بازی‌گری‌ و تماشاچی بودن، نمی‌تواند نقش آدمی باشد و به خوبی می‌فهمد که آنها همه ماندن و گندیدن است. از این‌رو، با ابراهیم هم‌نوا می‌شود و سرود «انی ذاهب...» سر می‌دهد و به کاروان انسان‌های ره‌رو و در حال حرکت می‌پیوندد و حرکت را نقش خود و برخاسته از ترکیب خویش می‌داند.
وضعیت
وضعیت، یعنی انسان موقعیت خود را در گذرا از دیروز، امروز و فردا می‌بیند؛ می‌یابد که آن‌چه بوده، به اختیارش نبوده است. این‌گونه خود را محکوم می‌یابد و به حاکم خویش توجه می‌کند و رو می‌آورد؛ حاکمی که ترکیب ندارد و «احد»، صمد و بی‌نیاز است. این بی‌نیازی نامحدودی را در پی دارد که پایه نامحدودی، احاطه، پایه احاطه، حضور و پایه حضور، آگاهی و شعور است. نامحدودی با بی‌مانندی هم‌آهنگ می‌نماید.
رسیدن به «توحید» در وضعیت انسان است؛ توحیدی که از همان درک بی‌واسطه از خود مایه می‌گیرد. با این تلقی و بینش، ما به «اللّه» همان‌گونه که در قلبمان حکومت داده‌ایم، در زندگی و لایه‌های اجتماعی خویش نیز حکومت خواهیم داد.
موضع‌گیری انسان در برابر حکومت‌ها، سیاست‌ها و حوادث، با وجود این بینش مشخص می‌شود و او حکومتی با این شاخص‌ها می‌خواهد:
1. حکومتی هم‌آهنگ و هم‌گام با نظام حاکم بر هستی؛
2.‌ قانونی در این سطح و گستره و نه در سطح قراردادها،
3.‌ حاکمی در این قلمرو، نه در داخل مرزها... .
او از این‌چنین حکومت، قانون و حاکمی در این وسعت و عمق، هدفی بالاتر از رفاه، آزادی، عدالت و تکامل خواستار است.
انسان پس از تکامل به جهت‌گیری نیازمند است. رسیدن به تکامل نیز پایان نیست؛ چون اکنون آغاز پوچی است؛ آن هم به شکلی گسترده‌تر و پیچیده‌تر. پس انسان ناچار از جهت‌گیری است. حال انسان این جهت‌ عالی‌تر یا پست‌تر را که همان رشد یا خُسر او باشد، با فرآیند شناخت، سنجش و گزینش بر می‌گزیند. بنابراین، انسان موضع‌گیری‌هایش را از بینش‌هایش می‌گیرد و بینش خود را هم از درک بی‌واسطه و حضوری خود به دست می‌آورد.
انقلاب فرهنگی و زمینه‌سازی ظهور حق با همین بینش بنیادی آغاز می‌گردد و به راهی می‌رود که راه رسولان است.
راه انبیا
برای واداشتن مردم به تفکر و آموزش کتاب و حکمت به آنان، بهتر است که از دارایی و درک بی‌واسطه و حضوری آنان از این منبع شناخت، بهره‌برد، نه آن‌که سرمایه‌ای دیگر بسپریم. برای تحول و دگرگون ساختن ارزش‌های حاکم بر جامعه و مردم، از همین منابع دست اول باید بهره گرفت. این منبع شناخت، جدا از شناخت‌های تجربی و یا مطلبی علمی و شناخت‌های دست دوم است.
انبیا کارشان را با تکیه بر همین شناخت و با ذکر و یادآوری از همین شناخت آغاز می‌‌کردند و به انسان‌ها نشان می‌دادند که چگونه میان خود و آن‌چه حاکم گرفته و هدف خویش ساخته، مقایسه نمایند.
آنان به انسان نشان می‌دادند که چگونه میان هدف‌ها و معبودهایش مقایسه کند و با این مقایسه‌ها به تکبیر و سپس به توحید برسد. و خدا را حاکم بگیرد و در درون و جامعه و جهان خود جز حکم او را گردن نگذارد.
از این‌رو، بینش انسان از خودش دگرگون می‌شود و راه می‌افتد و در این حرکت، رو به کسی می‌آورد که بالاتر و عالی‌تر از اوست. با این دید، دیگر بهشت، مقصود انسان نیست، بلکه منزل اوست؛ و مقصد چنان است که می‌فرماید: «الیه المصیر» و «الینا ایابهم»‌ و «الینا ترجعون»‌.
ادامه دارد

. سوره اسراء، آیه 81.
. عین، صاد، درس‌هایی از انقلاب، انتظار، ص 29-30.
. عین، صاد، درس‌هایی از انقلاب، انتظار، ص 30-31.
. همان، ص 33-34.
. همان، ص 37-40.
. ر.ک. عـ ص، درس‌هایی از انقلاب / دفتر اول: انتظار، ص 51-52 و حرکت، عین ـ صاد، ص 72.
. يعني به سوي خدا در سير و حركتيم.
. همان.
. ر.ک: عین ـ صاد، حرکت، ص 74-75.
. کافی، ج1، ص 160.
. ر.ک، عین ـ صاد، حرکت، ص 78.
. پیشین، ص 79-80.
. همان.
. پیشین، 53-54.
. انترکون فی ما ههنا مینن، شعرا، 146.
. پیشین، ص 61-62.
. و ربک فکبر و ثبابک فطهر...، مدثر، 4-3.
. سوره مائده، آیه 18.
. سوره غاشیه، آیه 25.
. سوره انبیا، آیه 35.
آخرین ویرایش
در 1394/8/16 14:39 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366