با نزدیك شدن موعد مقرر آقایان و خانمهای شركت كننده در جلسه، یكی یكی وارد اتاق جلسه كانون فرهنگی مكتب الثقلین میشدند و به استاد حقیقتگو كه قبل از همه در آنجا حضور داشت سلام كرده و بر صندلیها مینشستند، وقتی همه آمدند آقای حقیقتگو پس از گفتن بسماللهالرحمنالرحیم، سرفهای كرد و گفت: «اگر ممكن است یكی از برادران یا خواهران خلاصهای از مباحث گذشته را بیان كند تا بعد، ادامه بحث را در خدمتتان باشیم».
آقای اندیشهور گفت: «اگر اجازه بفرمائید بنده عرض كنم» استاد از او خواست در ْآغاز خود را معرفی كند. آقای اندیشهور گفت: «داود اندیشهور هستم» استاد گفت: «امیدوارم از اندیشه تابناكتان بهرهور شویم، بفرمائید» و آقای اندیشهور در چند دقیقه، خلاصهای از جلسة قبل را بیان كرد.
علل و عوامل پیدایش مدعیان و فرقههای انحرافی
پس از ذكر خلاصه مباحث گذشته، آقای حقیقتگو تشكر كرد و گفت: «همانطور كه مستحضرید و آقای اندیشهور هم فرمودند اكنون باید علل و عوامل پیدایش مدعیان دروغین و فرقههای انحرافی را مورد بحث قرار دهیم. اما قبل از آغاز بحث دوست دارم از نظرات شما در اینباره استفاده كنیم».
آقای سیفاللهی گفت: «بیگانگان و دشمنان دین، آنها را به وجود میآورند و حمایت میكنند».
خانم حق طلب نیز گفت: «به نظر میرسد خصوصیات فردی مدعیان مثل قدرتطلبی، دنیا پرستی و ... نیز در اینجا دخیل است».
آقای علوی هم اظهار داشت: «علل مختلفی دارد و به نظرم مهمتر از همه فقر فرهنگی و دوری جامعه از خردورزی است».
افرادی دیگر هم اظهار نظر كردند و بعد استاد گفت: «از همگی ممنونم حالا اگر اجازه بفرمایید جمعبندی فرمایشات شما و آنچه را كه به نظر حقیر میرسد. در چند محور خدمتتان عرض كنم.
در یك تقسیم كلی این علل و عوامل را میتوان به علل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، سیاسی و فردی تقسیم كرد كه الآن به توضیح آنها میپردازم و نكات مهم آن را هم روی تابلو مینویسم.
الف. علل و عوامل فرهنگی
1. جهالت و پایین بودن سطح آگاهی دینی
جهالت، آفتی خانمان سوز است كه بسیاری از نابسامانیها از آن ناشی میشود و در آیات و روایات بسیار تقبیح شده و آثار بسیار بدی برای آن بیان شده است كه بعضی از آنها ذكر میشود:
حضرت علی علیه السلام جهل و نادانی را «معدن شر»، «ریشه همه بدیها»، «بدترین درد» و «بزرگترین مصیبتها» معرفی میكند.1
از جمله آثار بد جهالت، لغزش قدم از راه راست و انحراف است. امام علی علیه السلام میفرماید: «الجهل ینزل القدم»2 نادانی، قدم را میلرزاند. چنان كه قوم بنیاسرائیل هم در اثر نادانی (به كار نبردن عقل) دچار لغزش شدند و پس از اینكه از دست فرعون نجات یافته و از دریا گذشتند با دیدن بتپرستان و بتهای آنها از موسی خواستند برای آنها هم بتی قرار دهد.3
یكی دیگر از آثار جهالت این است كه انسان را دچار افراط و تفریط میكند چنانكه حضرت علی علیه السلام میفرماید: «لاتری الجاهل اما مفْرِطاَ او مُفَرِطا»3 نادان را یا تندرو یا كندرو میبینی. و همین تندروی و كندرویها در رفتار و گفتار باعث بروز اختلاف میشود باز هم بشنویم از علی علیه السلام كه در اینباره میفرماید: «لوسكت الجاهل ما اختلف الناس»5 اگر نادان خاموشی میگزید، مردم دچار اختلاف نمیشدند. طبعا فرقههای انحرافی نیز از ناحیه آنان به وجود نمیآمد و حسن ختام این قسمت از بحث را سخنی بسیار روشنگر از امام معصوم علیهم السلام قرار میدهم كه فرمود: «كسی كه از روی علم داخل ایمان شود ثابت ماند و ایمانش او را سود بخشد و كسی كه بدون علم داخل شود همچنان كه داخل شده خارج میشود».6
2. خرد گریزی
همانطور كه میدانید یكی از منابع دین، عقل است و در قرآن و روایات، تاكیدات فراوانی بر خردورزی شده است و اصلا كسی كه عقل ندارد نمیتواند دیندار باشد چنانكه از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیه السلام نقل شده است كه میفرمایند: «لادین لمن لا عقل له؛ كسی كه خرد ندارد دین ندارد».7
وقتی انسان از عقل خود استفاده نكند دچار عاطفه گرایی و چه بسا خرافات میگردد و هرگونه ادعایی را به راحتی میپذیرد و شیادان هم از این تعطیلی خرد به مراد خود میرسند و با ادعاهای واهی از پیروان بی خرد خود سواری میگیرند و بر اسب مراد میتازند.
امیرالمؤمنین علیه السلام بیخردان را صید صیاد و نشان تیرانداز معرفی میكند و در خطاب به گروهی از مردمان بی خرد میفرماید: «عقلهای شما سست و افكار شما سفیهانه است پس شما نشانهای برای تیرانداز و لقمهای برای خورنده و صیدی برای صیاد میباشید».8
وقتی استاد این حدیث را خواند خانم اصغری گفت: «ببخشید استاد در تایید فرمایش شما و محسوستر شدن معنی حدیث شریف، مطلبی به ذهنم آمد و آن این است كه من افرادی را میشناسم چه بسا تحصیلات عالیه نیز دارند اما جذب كسانی كه از تحصیلات سطح بالایی هم برخوردار نیستند و برخیشان حتی هیچ مدرك تحصیلی ندارند و یا دارای مدرك تحصیلی سیكل یا دیپلم هستند9 شدهاند و به نظر میرسد مشكل آنها بیعقلی است كه صید صیادان و نشان تیراندازان و لقمه چربی برای دغلبازان شدهاند».
آقای حقیقتگو گفت: «همین طور است كه میفرمایید یعنی داشتن تحصیلات عالیه نیز، انسان را از فریب خوردن نمیرهاند بلكه عاقل شدن است كه انسان را در مقابل اینگونه جریانات بیمه میكند و عالم واقعی عاقل است وگرنه، سواد (سیاهی) دارد نه چیز دیگر و كسانی كه به ظاهر دارای تحصیلات هستند ولی فریب اینگونه شیادان را میخورند از این قسم افرادند یعنی با سوادند نه عاقل و اما برویم سراغ عامل دیگر فرهنگی.
3. ضعف اطلاع رسانی
یكی از مشكلات مهم در عرصه فرهنگ دینی، ضعیف بودن اطلاع رسانی است.
تبلیغ باید از جهت مبلغ، محتوا و ابزار و روش، بی نقص یا دارای كمترین نقص باشد تا اثر مطلوب را بگذارد وگرنه ممكن است اثری نامطلوب برجای بگذارد كه متأسفانه تبلیغات دینی، دچار كاستیهایی از جهات مختلف است.
الف. از جهت مبلغان: البته منظور از مبلغان، قشر خاصی مثل روحانیون معظم نیست بلكه شامل تمام كسانی است كه در صدد القای پیام دینی هستند با اینكه حقیقتاً دینداری فعلی جامعه مدیون زحمات طاقت فرسای مبلغان و خصوصا طلاب و علمای حوزههای علمیه است اما بعضی از مبلغان از دو جهت دارای نقص و ضعف هستند، یكی از جهت كمی اطلاعات لازم و عدم تخصص در زمینه تبلیغ است و جهت دیگر ضعف شخصیتی است یعنی متأسفانه معدودی از مبلغان اعم از روحانی نمایان، مداحان و ... از نظر اخلاقی صلاحیت چنین امر خطیری را ندارند.
ب. از جهت محتوا: گاهی پیام و محتوای تبلیغی غلط و گاهی درست است ولی مورد نیاز مخاطبان نیست و سؤالات آنان را پاسخ نمیدهد.
ج. از جهت ابزار و روش: گاهی مبلغان بسیار لایق و پاك و عالم، محتوای تبلیغی بسیار غنی خود را نمیتوانند با ابزارها و روشهای نو و جذاب ارائه كنند.
ضعفهای یاد شده باعث می شود مخاطبان و به ویژه نسل جوان دچار بدبینی نسبت به دین و مبلغان آن شوند و به دنبال مطلوب خود در جای دیگر باشند و اینجاست كه مشكل پیش میآید و در پی آن فرصت طلبان با استفاده از این فرصت پیش آمده با روشهای جذاب و فریبنده، محتوای پوچ پیامهای خود را به خورد افراد سرخورده میدهند و بدین ترتیب عدهای را جذب خود كرده و فرقه نو پدید میآورند.
4. تغییر الگوهای مرجع
انسان نیازمند به الگو و الگوپذیر و انتخابگر است؛ بنابراین دوست دارد در هر زمینه و رشتهای بهترینها را الگوی خود قرار دهد؛ در ورزش بهترین ورزشكار را، در هنر بهترین هنرمند را، در امور دینی بهترین دیندار را و ...
انتخاب الگو و مرجع در امور دنیوی مثل ورزش و ... خیلی سخت نیست و مانند انتخاب الگوی دینی كه سرنوشت ابدی انسان را تعیین میكند اهمیت ندارد و به جهت ویژگیهای خاصی كه باید داشته باشد مانند عصمت، علم لدنی و ... تشخیصاش برای انسان ناممكن است به همین خاطر باید خداوند متعال خود، معرف او باشد؛ به همین جهت هم پیامبران و ائمه علیهم السلام را خودش معرفی میكند تا الگوی مردم باشند؛ و مردم در مسائل دینی و حتی دنیوی خود به آنها مراجعه كنند و طبیعی است كه وقتی امكان دست رسی به الگوهای معصوم و درجه اول وجود نداشته باشد از باب اضطرار، الگوهای دیگری كه به معصومان از همة نزدیكتر باشند قابل رجوع خواهند بود و آنها، علما و فقها با ویژگیهای خاصی هستند چنانكه امام حسن عسكری علیه السلام در اینباره میفرماید: «اما هر كدام از فقها كه خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با خواستههای ]نامشروع[ نفسش مخالفت كند و مطیع امر مولایش باشد، پس بر عوام ]غیر متخصصان در مسائل دینی[ است كه از او تقلید كنند و البته این ویژگیها را تنها برخی از فقهای شیعه دارا هستند نه همه آنها».10
امام زمان هم، چنین علمایی را حجتی از جانب خود معرفی كرده و به مردم دستور دادهاند تا در حوادث و مشكلات به ایشان مراجعه كنند.11 اما مشكلی كه در جامعه وجود دارد این است كه عدهای از مردم وقتی فردی در بعضی از زمینهها مثل ورزش، هنر و انواع علوم دیگر دارای برجستگی میشود برجستگی خاص او را تعمیم میدهند و در همه زمینهها او را الگو و مرجع خود قرار میدهند و حتی در مسائل دینی خود، به جای مراجعه به اهلش، به آن فرد مراجعه میكنند كه در مسائل دینی او هم جزء عوام است و خودش نیاز به مرجع دارد و این مسأله باعث میشود كه این قبیل افراد گاهی از این اقبال مردم سوء استفاده كنند و با اظهار نظرهای غیر كارشناسانه در مورد دین و ادعاهای مقامات معنوی برای خود، زمینه ایجاد فرقههای گمراه مانند فرقههای نو ظهور و امروزی را فراهم كنند و پیروان خود را از دین خارج كنند».
خانم كوشا گفت: «استاد! بعضی از پیروان این قبیل افراد ابتدا نسبت به ظواهر دینی مثل انجام نماز، گفتن ذكر، خواندن ادعیه، و امور دیگر تقید شدیدی دارند». آقای حقیقتگو تبسمی كرد و گفت: بله همین طور است اما دیری نمیپاید كه از دین خارج میشوند چون اینگونه اعمال آنها، عالمانه و از طریق خودش نیست و با اشاره الگوی غیر متخصص و غیر صلاحیتدار آن كارها را انجام میدهند كه رهبر آنها برای فریب ایشان رعایت ظواهر دینی را در ابتدا مورد تأكید قرار میدهد و پس از اینكه پیروان را به خودش كاملاً وابسته كرد، آنها را به سمت ترك آن اعمال دینی سوق میدهد و كمكم و حساب شده آنان را از دین خارج كرده و وارد فرقهای جدید و گمراه میكند.
مرحوم كلینی در مقدمه كتاب شریف كافی از امام معصوم علیهم السلام روایتی در همین زمینه ذكر كرده است كه با نقل آن بحث این قسمت را به پایان میبرم.
امام علیه السلام میفرماید: «هر كس دینش را از كتاب خدا و سنت پیامبر بگیرد ]در دینش[ از كوهها استوارتر خواهد بود و كسی كه دینش را از دهان مردم ]غیر متخصص[ بگیرد، همان مردم او را از دین برمیگردانند.12
5. راحت طلبی و تكلیفگریزی
برخی به جهت راحتطلبی مایل به انجام تكالیف دینی نیستند و از طرفی هم نمیخواهند بیدین باشند بنابراین دنبال راهی میگردند كه هم دین داشته باشند و هم ملزم به انجام تكالیف دینی نباشند و اینجاست كه باز دین فروشان دنیاطلب، این قبیل افراد را به دام میاندازند و آموزههایی را از جاهای مختلف فرا گرفته و به عنوان دین به مریدان خود عرضه میكنند و خود را صاحب مقامات معنوی تحت عناوین مختلف مثل قطب و ... معرفی میكنند».
آقای ناصری دستش را از زیر چانهاش برداشت و گفت: استاد معذرت میخواهم! اما به نظر میرسد كه كسانی كه در دام تزویر این افراد و مدعیان میافتند تازه اول گرفتاری آنهاست چرا كه با دستور رهبران خود باید كارهای دشواری مانند امساك از خوردن گوشت داشته باشند». آقای حقیقتگو گفت: «آری آنها ابتدا خیال میكنند با پیوستن به این فرقهها از تكالیف آسوده میشوند ولی نمیدانند كه تازه از آسایش به گرفتاری مبتلا میشوند و باید از دستورات نامعقول و سخت و غیر شرعی مدعیان اطاعت كنند؛ در حالی كه اعمال عبادی و دینی اگر با توجه انجام شود نه تنها دشوار نیست بلكه شیرینی خاصی دارد و خدا هم میفرماید: «یرید الله بكم الیسیر و لا یرید بكم العسر»؛13 خداوند، راحتی شما را میخواهد نه زحمت شما را.
فكر میكنم سخن در این قسمت به درازا كشید و دیگر باید سراغ بُعد دیگر از علل و عوامل پیدایش مدعیان دروغین و فرقههای انحرافی برویم و آنها را خیلی گذرا عرض كنیم تا انشاءالله بتوانیم زودتر به مباحث بعدی و مصداقی برسیم.
ب. علل و عوامل اجتماعی و اقتصادی
تبعیضها و ظلم حكام ظالم، جنگها و ناامنیها و فقر اقتصادی، افراد جامعه را دچار سرخوردگی و فشارهای روانی میكند و آنها را به فكر برون رفت از آن مشكلات میاندازد و اینجاست كه عدهای از صیادان دلها با ادعای نجاتبخشی نسخه میپیچند و به مردم میدهند و پارهای از مردم نیز فریب آنها را میخورند و با دنبالهروی كردن از آنها مشكل پیچیدهتری را برای خود و همنوعان خود ایجاد میكنند و اینجاست كه مسؤولیت متولیان جامعه برای حل مشكلات اجتماعی و معیشتی مردم بیشتر مورد تاكید قرار میگیرد و باید توجه كنند كه فقر میتواند بخشی از مردم را از دین خارج كند كه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است «كاد الفقر ان یكون كفرا»14 نزدیك است كه فقر به كفر انجامد.
ج. عوامل سیاسی
1. استبداد داخلی: برخی از حكام ستمگر، نفع خود را در فرقهسازی دینی میبینند تا بدین وسیله اولا، مردم را از هم پراكنده كنند و به راحتی بر آنان سیطره داشته باشند، ثانیا گاهی این فرقهها توجیهگر ظلم و ستمهای آنها میشوند چنانكه اشاعره ظلم حكام ظالم را توجیه میكردند و حكام هم از آنها حمایت میكردند.
2. استبداد خارجی: استعمارگران و دشمنان دین، دین را مهمترین مانع تسلط خود بر كشورهای اسلامی میدانند و به همین خاطر در صدد فرقهسازی در ممالك اسلامی برمیآیند تا از قدرت رهبران دینی بكاهند و بعد به راحتی بتوانند منابع آنان را غارت كنند همانطور كه روسیهتزاری در جنگهایش با ایران متوجه قدرت دین و روحانیت شیعه شد و با حمایت از گروهی فاسد، بابیت و بهائیت را به وجود آورد».
آقای رضایی با شنیدن كلمه بابیت و بهائیت مثل كسی كه مدتها دنبال گمشدهای بوده كه به یكباره آن را پیدا كرده با اشتیاق از استاد خواست در صورت امكان از این فرقهها به صورت مفصل بحث كند و استاد هم گفت: «اگر خدا بخواهد در مباحث آینده به این دو فرقه هم خواهیم پرداخت». از این وعده استاد همه حضار در جلسه خوشحال شدند و آقای روحاللهی برای ابراز تشكر از این تصمیم استاد گفت: «برای سلامتی استاد حقیقتگو صلوات…».
پس از معطر شدن فضای جلسه با صلوات بلند حضار، آقای حقیقتگو با حالتی كه شرمندگی از آن پیدا بود از همه تشكر كرد و گفت: «اجازه میخواهم آخرین مطلب را هم در بحث عوامل خیلی خلاصه ذكر كنم.
د. ویژگیهای روحیات فردی مدعیان
مدعیان دروغین و فرقهسازان دارای اوصاف ناپسندی مثل قدرت طلبی، شهوت رانی، دنیا پرستی، خودشیفتگی، عقده حقارت و احساس كمبود شخصیت، ضعف ایمان، نفاق، حیلهگری، خود باختگی، بلند پروازی و ... هستند كه این ویژگیها، آنها را برای ادعاهای گزاف و حتی ناسازگار با هم آماده میكند كه تفصیل آنها از حوصله بحث ما خارج است.
نكتهای كه در پایان بحث علل و عوامل پیدایش مدعیان دروغین و فرقههای انحرافی قابل ذكر است این است كه در برخی از مدعیان همه عوامل مذكور دخیلند و در برخی، بعضی از آنها مؤثرند. البته بنده مدعی حصر عوامل به آنچه ذكر كردم نیستم و ممكن است عوامل دیگری هم در اینجا وجود داشته باشد و اما بحث بعدی ما ذكر بعضی از مصادیق مدعیان نیابت و مهدویت میباشد.
ادامه دارد
پینوشتها
1. تصنیف غرر الحكم، ص73.
2. همان، ص75،ح 1170.
3. رك: اعراف، 138.
4. نهجالبلاغه، خ70، ترجمه مرحوم دشتی، ص638 و 639.
5. منتخب میزان الحكمه، ص180، ح1905.
6. اصول كافی، ج1، ص7، مقدمه مؤلف.
7. منتخب میزان الحكمه، ص390، ح4363 و ص392، ح4381.
8. نهج البلاغه، خ14، ترجمه دشتی، ص57.
9. رك: قبیله حیله، ص121 ـ 178.
10. الاحتجاج، مرحوم طبسی، ج2، ص511، ح337.
11. رك: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج18، ص101، ح9.
12. اصول كافی، ج1، ص7.
13. بقره، 185.
14. میزان الحكمه، ج7، ص498، ح15684.
دوماهنامه امان شماره 15