اسلام و نهضت رنسانس در غرب
برای آنكه بتوانیم، چگونگی پیدایش علوم جدید را توضیح دهیم، باید سهم فرهنگ دوران كلاسیك و تمدنهای پیش از آن به ویژه جهان اسلام را در علوم جدید بدانیم؛ به راستی چه چیزی موجب پیدایش دانش جدید در ایتالیای سده شانزدهم شد؟ چه چیزی باعث شكوفایی ناگهانی دانش در سده هفدهم در انگلستان، فرانسه و هلند گردید؟! بیتردید این پیشرفتها، هنگام ارتباط اروپا با جهان پیشرفته اسلام رخ داد، شكوفایی فرهنگ اسلامی در عصر كوتاه خود در حالی كه وسیله انتقال فرهنگ كهن بود، محركی بزرگ برای پیشرفت دانش نیز به شمار میرفت.1
قرون وسطی یا سدههای میانی اروپا (قرون وسطی)، شامل سالهای (476 ـ 1452م) است، یعنی نزدیك هزار سال، اگر این زمان را به تاریخ اسلامی بازگردانیم، خواهیم دید، این دوران با حدود صد سال پیش از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله تا حدود سال (850 ه.ق) مطابق است.
در این روزگار ـ كه بر اروپا و جهان مسیحیت، تاریكی چیره بود ـ در دنیای اسلام چه میگذشت؟! چه بسیار فیلسوفان، مخترعان، ادیبان و پزشكانی که در دامن پربرکت اسلام، تربیت شده و به جهان دانش تحویل داده شدند، كسانی كه اكنون، مورخان جهانی دانش، سدههای چندی از تاریخ دانش را به نامِ آنان، نامگذاری میكنند.
با اینكه در عصر رنسانس ، طبیعی بود، مردم فكر كنند، نهضت رنسانس، دنباله مستقیم فرهنگ كلاسیك است و متفكران جدید از نقطهای كه پیشینیان از حركت بازماندهاند، آغاز به كار كردهاند؛ ولی امروز چنین فكری باطل است كه متفكران جدید از اوج رونق فرهنگ كلاسیك، راه خود را آغاز كردهاند.
مسیر واقعی این ماجرا، متفاوت و پراهمیت بود، تمدنهایی كه میراث فرهنگ كلاسیك را تصاحب كردند، باید تلاش كنند، آثار فرهنگی یاد شده، فكرشان را متحجر نكند، حال آنكه فرهنگ یادشده، حتی در شرق به سطح پایینی رسیده بود؛ ولی باز هم، اگر میخواست مهارت مطالعه آثار یونانی را به دست بیاورد به گنجینه بزرگی از دانش و هنر دست مییافت.
سریانیها، مسلمانان و اهل مدرسه سدههای وسطی و از آن پس، اومانیستهای عصر رنسانس ناگزیر شدند در این گنجینه جستوجو كنند تا به آثار اصلی یونانی برسند ... كشف آثار پیشینیان، پیش از آنكه علت باشد، معلول بود و از توان فكری علوم اسلامی در سده نهم (سده سوم هجری)؛ از دانش سدههای وسطی در سده دوازده و از دانش رنسانس در سده پانزدهم سرچشمه میگرفت؛ پیدا است كه دانش سدههای وسطی و رنسانس از اسلام مایه گرفته است و اقتباس شده از اسلام است.2
در اینباره، جان برنال میگوید: «برآورد ارزش آنچه دانشمندان اسلام بر گنجینه دانش بشری افزودهاند، دشوار است، آنان، آموزههای یونانیان را بار دیگر زنده كردند و البته دگرگونیهای بسیاری نیز بر آن وارد كردند در واقع مسلمانان با دانش یونانیان همان كردند كه یونانیان با دانش شرقیان باستانی كرده بودند ... اگر رصدهای اخترشناسی در فرهنگ اسلامی از كار بازمیماندند، اخترشناسان رنسانس نمیتوانستند از نتیجه تجربههای نهصد ساله پیشینیان خود بهرهمند شوند و چه بسا كشفهای مهمی ـ كه مبنای دانش جدید را تشكیل میدهند ـ به عقب میافتاد یا تحقق پیدا نمیكرد». كتاب المناظر ابن هیثم (354 ـ 430/ 965 ـ 1039) نخستین مطالعه جدی در همین موضوع است كه دانش نورشناسی در سدههای میانه را پایه گذاری كرد، نظریات نور شناسی ابن هیثم تا قرن هفدهم با هیچ دگرگونی مواجه نشد.3
چنانچه میبینیم، یك دانشمند مسلمان عرب، پایه گذار نورشناسی در اروپا محسوب میشود و تا قرن هفدهم ـ كه دو سده از جنبش رنسانس گذشته است- هنوز تئوریهای نورشناسی او بر جهان دانش رنسانس غرب حكومت میكند.
از اینگونه شواهد درباره تأثیر مسلمانان در نهضت دانش جدید، فراوان است؛ تأثیر جبر و هندسه مسلمانان در پدید آمدن اصول هندسه تحلیلی دكارت، تأثیر زیجبتانی در تكامل دانش ستارهشناسی و آسمان شناسی در اروپا، تأثیر اصول هندسه مسطحه خواجه نصیر الدین طوسی در پدید آمدن هندسه فضایی سده هجدهم، تأثیر مطالعات عبدالرحمان صوفی و كشف سحابیها به وسیله او در اكتشافهای بعدی، تأثیر طرح فلكی ابن الشاطر (ستارهشناس مسلمان سده هشتم) در كشفهای كوپرنیك در هیئت،4 تأثیر دانش مثلثات مسلمانان در دانش جدید غرب، تأثیر جبر خوارزمی در یادگیری ریاضیات، تأثیر ادبیات اسلام در ادبیات غرب و ... تنها، نمونهای از این شواهد است.
پس ، حق با محققان، صاحبنظران و آگاهانی است كه آشكارا به ریشههای اسلامی رنسانس و دیگر جنبشهای علمی، اجتماعی، فكری و صنعتی غرب تصریح كردهاند.
در شمارههای آتی به سخنان خاورشناسان غربی درباره تأثیر دانشهای اسلامی در شكوفایی و پیشرفت تمدن غربی خواهیم پرداخت.
(ادامه دارد)
پی نوشت
1. علم در تاریخ، صص189- 190.
2. همان، ص 204و 205.
3. همان، صص 209، 212، 214.
4. علم و تمدن در اسلام ـ دكتر سید حسن نصر، ترجمه احمد آرام، چاپ نشر اندیشه.
فاطمه حیدری ـ دوماهنامه امان شماره 15