نشریات و مجلات چاپی

مدرسه و پایگاه های علمی
مدرسه مجازی مهدویت
نشریه امان فعالیت خود را از سال ... آغاز کرده است. هم‌اکنون 348 نفر با این مجموعه مرتبط هستند.

جدایی از امام (قسمت دوم)

درد دیگر جامعه «اِمّعَه»6 و همرنگ بودن است همان دردی كه امام می‌فرمود حق راهی است و باطل راهی، مبادا بی موضع بوده و بگویی: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». برخی به جماعت نگاه می‌كنند؛ اگر سكوت بود ولو فاطمه سلام الله علیها را به شهادت برسانند ساكت گردند و اگر جمعیت جمع شده فریاد می‌زنند لا حكم الا لله و علی را به انزوا می‌كشند بدون این‌كه خود موضعی داشته باشند فریاد می‌زنند. این‌ها به قبیله و طائفه و جناح نگاه می‌كنند نه به حق و باطل.
در قسمت گذشته گفتیم، چرا عده‌ای از غدیر جدا شدند و مواردی نظیر، عدم شناخت جایگاه امام، عدم شناخت مقام و منزلت خود، زیاده طلبی، اسیر دنیا شدن، راحت طلبی و خستگی گفته شد. در ادامه، البته با نگاهی نیز به عاشورا به برخی دیگر از دلائل می‌پردازیم:
7. یاس و ناامیدی، گروهی را پندار بر این بود كه از ما كه برنمی‌آید امور را اصلاح كنیم، پس چرا خود را به خطر و دردسر اندازیم و با این توهم غلط، این‌گونه تك تك و یكایك ـ كه با هم جماعتی تشكیل می‌دادند و تغییر دهنده انحرافات بودند ـ از وظیفه سر باز زدند و علی و خاندان و یاران اندكش را رها كردند و از یاد بردند كه هر كس به مقدار توانایی خود، وظیفه اصلاح امور را دارد.
8. برخی فكر می‌كردند كه چون یار و همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و خدا آنان را مدد می‌كرد، پس الان هم خدا مدد می‌كند. لازم نیست كاری بكنند. خدا خود، دین خود را حفظ می‌كند؛ مثل قوم حضرت موسی كه توقع داشتند خدا كارها را حل كند ولو آنان بگویند «انا ههنا قاعدون2، ما این‌جا می‌نشینیم»، لذا بدون هیچ‌گونه نگرانی، ناظر شدند كه گروهی علی را كنار زدند، فاطمه شهید شد و منتظر ماندند تا خدا عذابی بفرستد و خدا خود، دین را دارد حفظ می‌كند!!!
9. گروهی مشغول امور روز‌مره خود بودند، برای رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله سخت می‌گریستند. برای جدایی از او بر سر و صورت می‌كوبیدند اما مشغول امور روزمره خود نیز بودند این‌كه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چه كسانی می‌آیند. چه كسانی باید بیایند را اصلا مهم نمی‌دانستند. مشغول زندگی خود بودند گویا وظیفه‌ای ندارند.
10. گروهی برداشت‌شان از زهد و تقوی غلط بود یا آن را بهانه كرده، به گوشه زهد و عزلت پناه برده و كار دنیا را به اهل دنیا واگذار كرده بودند. فكر می‌كردند در خلسه عارفانه خود عند رب‌اند و غافل از این‌كه مطیع شیطان شده و با بی‌طرفی خود، میدان برای پیروان او باز كرده و دست ولی خدا را بسته و دست دیگران را باز گذارده‌اند.
11. كج فهمان یا بهانه‌اندیشانی كه نه تنها خود فعالیتی نمی‌كردند، مجاهدان و مبارزان و یاوران امام عصر و مخالفین با غاصبان را متهم به دنیا‌خواهی یا فتنه‌گری می‌نمودند. ابوذرها را به تندروی و دنیاطلبی متهم می‌ساختند. خود علی علیه السلام فرمود: اگر به میدان بیایم، می‌گویند حریص دنیاست و اگر نیایم گویند هراسان از مرگ است3 و شما جز به ما هدایت نمی‌شوید.
12. سكولاریسمی فكر كردن برخی؛ كه دین را با علی مشورت می‌كنیم چنانكه خلفا هرگاه گرفتار می‌شدند و كم می‌آورند؛ به علی رو می‌زدند و از او مدد می‌خواستند4 و دنیا را به دست دیگران می‌سپاریم. یعنی همان تفكر جداسازی دین از سیاست.
13. برخی دیگر مرعوب باندها و قدرت‌ها شدند، ترس از كشته شدن ـ ترس از شارلاتان‌ها و باند‌ها (به تعبیر امام حسن علیه السلام ؛ و ارذال و اوباشی كه برخی را روی كار آورده بودند)، خیلی‌ها را به تسلیم وادار كرد و مجبور به سكوت و همراهی نمود.
14. امتیازخواهی؛ آن‌هایی كه در زمان حضور پیامبر صلی الله علیه و آله برای تقسیم عادلانه غنیمت‌ها، با علی علیه السلام درگیر می‌شدند و بالاخره به وساطت پیامبر صلی الله علیه و آله تسلیم می‌شدند ـ حال آمده بودند خود، اسلام‌ و مناصب آن را به غنیمت ببرند تا بتوانند آینده را تضمین كنند و به یكباره خراج یك شهر و غنیمت‌های یك منطقه وسیع را ببلعند و علی باید دست بسته باشد. لذا برای به دست آوردن امتیازات بیشتر و تصاحب بیشتر آن، به بیعت با دیگران سبقت می‌گرفتند و به كنار زدن و سكوت در مقابل علی علیه السلام پیشی می‌گرفتند. بنابراین تا سامری پیدا شد، برای این‌كه بیشتر از آن گوساله سهمی بَرند؛ زودتر سامری و گوساله را پرستیدند و هارون و موسی و خدای موسی را فراموش كردند.5
15. درد دیگر جامعه «اِمّعَه»6 و همرنگ بودن است همان دردی كه امام می‌فرمود حق راهی است و باطل راهی، مبادا بی موضع بوده و بگویی: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». برخی به جماعت نگاه می‌كنند؛ اگر سكوت بود ولو فاطمه سلام الله علیها را به شهادت برسانند ساكت گردند و اگر جمعیت جمع شده فریاد می‌زنند لا حكم الا لله و علی را به انزوا می‌كشند بدون این‌كه خود موضعی داشته باشند فریاد می‌زنند. این‌ها به قبیله و طائفه و جناح نگاه می‌كنند نه به حق و باطل.
16. برخی مسئله جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله را چیز مهمی نمی‌دانستند؛ لذا هركه آمد با او همراه شدند حتی وقتی فاطمه و علی اعتراض كردند، می‌گفتند: آن‌ها زودتر آمدند. نوبت شما هم می‌رسد. همین!
این بیمای‌ها، وقتی با تبلیغات دشمنان آگاه نیز همراه می‌گردد، ناخودآگاه حسین بن علی علیه السلام به مظلومانه‌ترین صورت به شهادت می‌رسد و برخی به همراهی دشمن و برخی با بی‌طرفی، میدان را برای شهادت او باز می‌گذارند.
و همه این دردها امروز هم، گلوی جامعه را می‌فشارد و منتظران را تهدید می‌كند. امروز هم باید دید كه ما در غدیر امام عصر خود مقداد و ابوذر و سلمانیم یا دیگرانیم كه فقط فریاد می‌زنند بخ بخ7 (مبارك باد؛ مبارك باد) حتی دست ولی خود را به بیعت می‌فشارند یا برای او می‌گریند اما بعد به همان دلایلی كه گفته شد، حاضر نیستند به وظایف خود در قبال امام بیاندیشند و عمل كنند. عدم فهم جایگاه امام و عدم درك نیاز و عطش به امام، درد جامعه ماست. ما در دوران امام عصر خود، همانیم كه چون جامعه عاشورا، به او نامه بنویسیم و بعد برای مطامع دنیوی یا جَو زدگی، نامه خود را انكار كنیم؟ عدم فهم این‌كه در این دوران بایستی به چه افرادی به عنوان جانشینان امام مراجعه كرد و دیگر این كه راحت‌طلبی درد بدی برای منتظران است كه به جای «الدعاه الی دین الله سراً و جهراً؛7 پنهان و آشكارا به دین خدا دعوت كنند». به روزمرگی مبتلا شدن و یا فكر كنند خدا خود، امور را حل می‌كند، ظهور را محقق می‌سازد ولو تلاشی از ناحیه منتظران صورت نپذیرد. این كه از تلاش خسته شوی، تلاش نكنی و بگویی ما را بس یا چكار به مسائل جامعه داری، همین‌كه دعا می‌كنی كافی است، چكار به زمان و اهل زمانه داری. اصلاً آن‌هایی كه از دنیا سخن می‌گویند، از جامعه و سیاست، از زهد و تقوی بدورند و از حضرت مهدی(عج) بی‌خبرند و درد مهم‌تر امّعه بودن و بدون درك و شناخت بودن است. این‌كه وظیفه خود را ندانی و حق و باطل را در دوران غیبت تشخیص ندهی، دوستان را دشمن و دشمنان را دوست پنداری.

پی نوشت
1. سردبیر.
2. مائده، 24.
3. فَإِنْ أَقُلْ یقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ یقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْت؛ نهج‏البلاغه، خطبه5.
4. نَادَى عُمَرُ وَا عُمَرَاهْ لَوْ لَا عَلِی لَهَلَكَ عُمَرُ الكافی،ج7، ص421.
5. فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسی‏ فَنَسِی؛ طه، 88
6.. اختصاص، ص343؛ اِمَّعه یعنی؛ كسی كه حق و باطل را نشناخته و موضع ندارد و همرنگ جماعت‌اند.
7. بحارالأنوار، ج37، ص141؛ از میان جماعت، عمربن خطاب برخاست و گفت: مبارك باد مبارك باد ای پسر ابی‌طالب مولای من و مولای هر مؤمن و مومنه‌ای شدی؛ بحارالأنوار،ج36 ص386.
8. الدُّعَاه إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ ع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ؛
آخرین ویرایش
در 1394/10/13 15:36 توسط فاطمه کاظمی

مطالب پربازدید را ببینید
و یا به فهرست بازگردید.

بازگشت به ابتدای صفحه

تلفن
نشانی
02188998601
تهران، خیابان انقلاب، تقاطع قدس و ایتالیا، پلاک 98
پیامک
30001366