1. دین چیست؟
2. آیا میشود از واژه ادیان به صورت جمعی استفاده كرد؟ دیدگاه قرآن در این زمینه چیست؟
3. در صورت دستهبندی كردن دین به ادیان گوناگون، بهترین دستهبندی كدام است؟
پرسشهای بالا در میان متكلمان، فلاسفه دین، جامعهشناسان، روانشناسان و مورخان، جای گفتوگو و آرای گوناگون است؛ پس برای روشن شدن موضوع، از پرسش نخست شروع میكنیم:
بنیادیترین پرسشی كه مطرح میشود، این است كه دین چیست؟
دین در لغت به مفهومهای گوناگونی مانند جزا، اطاعت، مكافات، بندگی، رسم، عادت، حسابرسی، اداره امور، چیرگی، برتری و آیین بهكار رفته است.1
درباره مفهوم اصطلاحی دین، باید گفت در میان متفكران و اندیشمندان، مفهومی جامع و كامل ـ كه بر آن اتفاق كرده باشند ـ وجود ندارد؛ بلكه در این زمینه با تعاریف گوناگون از سوی متكلمان، فیلسوفان و ... روبهرو هستیم و این اختصاص به جهان اسلام ندارد؛ بلكه میان متكلمان اسلامی با متكلمان مسیحی و یهودی هم در این زمینه، اختلاف نظر وجود دارد و2 دلیل این مطلب، آن است كه دین از زوایایی گوناگون تعریف شده است. گاهی تعاریف دین، وجودی و ماهیتی و گاهی تعاریف، درون دینی و برون دینی است و گاهی هم، لغوی و اصطلاحی و ... .
البته این بدان مفهوم نیست كه نشود، تعریفی ارائه كرد؛ پس از میان تعاریف گوناگون میان اندیشمندان و حكمای مسلمان، تعریفی ارائه میدهیم و آن، عبارت است از:
«مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است كه برای اداره فرد، جامعه انسانی و پرورش انسانها از راه وحی و عقل در اختیار آنان قرار دارد.»3 به عبارت دیگر «مراد از دین، مكتبی است كه از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی تشكیل شده است و هدف آن، راهنمایی انسان برای رستگاری است.»4
از تعریف بالا میفهمیم كه دین سه ركن اساسی دارد: اعتقادات، اخلاق و قوانین و مقررات یا همان بایدها و نبایدها.
نكته مهم در جامع بودن این تعریف، آن است كه اخلاق را از قوانین و مقررات، جدا كرده است؛ زیرا گفتوگویی جدّی میان شیعه امامیه و اشاعره وجود دارد و آن این است كه آیا اخلاق، امری فرا دینی است یا ثمره دین میباشد؟ اعتقاد ما شیعیان بر آن است كه دین در گسترش اخلاق، نقش جدّی دارد؛ ولی اخلاق، امری فرا دینی است، مؤید این مطلب، آموزههای روایی ما است مانند:
الف. امام علی علیه السلام در عبارتی فرمودند: «اگر به بهشت و جهنم معتقد نیستید، باز شایسته است به فضایل اخلاقی آراسته شوید.»
ب. امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا فرمود: «ای طرفداران ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، لااقل آزاده باشید.» در همه این موارد، فضایل، آزادی و ... ـ كه اموری اخلاقی هستند ـ مطلوب میباشند، اگرچه ابوالحسن اشعری، متفكر اشاعره یا ویلیام آكامی اندیشمند و متكلم مسیحی، اعتقاد دارند كه اخلاق، میوه درخت دین است.
آیا واژه «ادیان» صحیح است، دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟
1. در قرآن كریم، واژه «ادیان» بهكار نرفته است، آنچه در قرآن آمده، واژه «دین» است در آیاتی مانند «مالك یوم الدین،»5«قل انی امرت ان اعبد الله مخلصاً له الدین»،6 «یكون الدین كلّه لله»،7 «لكم دینكم ولی دین»،8 «ان الدین عندالله الاسلام»9 و … در همه موارد، واژه، مفرد بهكار رفته است و بر اساس دیدگاه پژوهشگران، بیش از نود بار، واژه دین در قرآن تكرار شده است.
2. امروزه واژه «ادیان» در گفتوگوهای علمی، بسیار استفاده میشود؛ برخی خواستند، بگویند، این واژه در قرآن مفرد آمده، ولی این امر برای پیروان قرآن، تكلیفی به وجود نمیآورد كه حتماً از واژه «دین» استفاده كنند، نه از «ادیان». همچنین استدلال كردند كه قرآن كریم، بارها به ادیان به نحوی اشاره كرده است برای مثال آنجا كه فرمود: «لكم دینكم ولی دین»10 تعبیر ادیان در برخی از روایات ما هم آمده است.11
3. اگر كسی بپرسد: آیا گوناگونی ادیان، ممكن است؟ در پاسخ باید گفت: گوناگونی ادیان، فرض ندارد؛ زیرا دین برای تربیت انسان است و ثابت شده كه انسان، حقیقت واحد است از این رو، دینی كه برای تربیت انسان است، باید واحد باشد.
انسان شناسی با دین شناسی، ارتباط عمیقی دارد بهگونهای كه اگر انسان، دقیق شناخته شود، دین نیز درست شناخته میشود برای مثال اگر ثابت شود، انسانها در سدهها، حقایق گوناگون دارند، ادیان گوناگون نیز خواهند داشت؛ ولی اگر اثبات شود كه انسان، دارای فطرت الهی ثابتی است كه در سدهها نیز در اقلیمهای گوناگون، دگرگون نخواهد شد و تنها بدن خاكی و طبیعیاش دگرگون میشود، دین نیز، چون به فطرتِ ثابتِ انسان مربوط است، باید ثابت و واحد باشد بر این اساس، همواره اصول دین، باید ثابت باشد، گرچه فروع دین ـ كه از آن به منهاج و شریعت تعبیر میشود ـ ناپایدار است.12
از موارد بالا نتیجه میگیریم كه به حكم فطرت، دین واحد است؛ زیرا به فطرتِ ثابتِ انسان مربوط میشود و آنچه گوناگونی دارد، شریعت است، نه دین. مضمون آیه مباركه «لكم دینكم ولیدین» در سوره مباركه كافرون، ادیان را اثبات میكند؛ زیرا روش مشركان، دین نیست و اگر فرض،دین باشد، دین باطل است به هر حال، امروزه واژه «ادیان» در حوزههای علمی به ویژه كلام تطبیقی، مقارن و فلسفه دین بسیار به كار میرود كه در همه این موارد، منظور همان شریعتها است.
آیا ادیان، دستهبندی میشود؟
در توضیح این مطلب باید گفت: در طول تاریخ برای آنكه مورخان درباره دینهای گوناگون،راحت تر گفتوگو كنند آن را به صورتهای گوناگون دستهبندی كردند. اصل دستهبندی، امری لازم است؛ ولی اینكه این دستهبندی تا چه اندازه با واقعیتها سازگاری دارد، امر دیگری است با مطالعه كتابهایی ـ كه در زمینه ادیان نوشته شده ـ دسته بندی به این صورت است:
1. ابتدایی و پیشرفته 2. ادیان مرده و زنده 3. الهی و غیر الهی 4. وحیانی و غیر وحیانی5. توحیدی و غیر توحیدی.
گاهی ادیان را بر اساس شخصیتها دستهبندی كردهاند مانند ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی.
برخی هم ادیان را بر اساس مناطق گوناگون جغرافیایی به ادیان شرقی و غربی دستهبندی نمودند.
برخی دیگر نیز متأسفانه ادیان را بر اساس نژاد مانند سامی و غیر سامی یا آریایی و غیر آریایی و ... دستهبندی نمودند و بدتر از آن، ادیان بر اساس طرفداران آن به رنگهای سفید، سیاه، سرخ و زرد دستهبندی شدند و این، بدترین نوع دستهبندی است، دستهبندیهای دیگری نیز در منابع دین شناسی وجود دارد.13
به نظر نگارنده، بهترین دستهبندی در این زمینه، دستهبندی ادیان به ابراهیمی و غیر ابراهیمی است، گرچه برخی معتقدند، این دستهبندی، دارای اشكالاتی است مانند اینكه ابراهیمی بودن یا نبودن، ملاك و معیاری روشن برای سه دین اسلام، یهودیت و مسیحیت است؛ ولی سایر ادیان در آن راهی ندارند و یا اینكه این دستهبندی بهگونهای است كه مورخ، بیطرف نیست.14
آنچه در پاسخ باید گفت، این است كه هر یك از دستهبندیها را كه گزینش كنیم از سوی مخالفان، نقد میشود برای مثال برخی مدعیاند، دستهبندی ادیان به توحیدی و غیر توحیدی، دستهبندی درستی نیست؛ زیرا هیچ دینی در بخش غیر توحیدی قرار نمیگیرد و همه ادیان به اعتباری، توحیدی هستند؛ چون هر دینی به هر حال، مركز ساحت قدسی دارد كه دینداران آن دین به آن معتقدند و این ساحت قدسی ـ به حكم فطرت ـ جز ساحتی واحد نیست.15
به نظر میرسد، دستهبندی ما، اشكالات كمتری دارد همچنین ما برای پیگیری گفتوگوهای خودمان در آینده ناچاریم، دستهبندی را بپذیریم؛ پس ادیان را به ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی دستهبندی میكنیم كه ابراهیمی شامل یهودیت، مسیحیت، اسلام و فرقههای درونی و غیر ابراهیمی شامل سایر ادیان یاد شده میباشند.
پی نوشت
1. لسان العرب، ج5، ص339 و 340، ابن منظور، محمد بن مكرم، دارصادر، بیروت، 2000م.
2. جان هیك، نمونههایی از تعریف دین را ـ كه در گرایشهای گوناگون ارائه شده ـ در كتاب فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالكی، ص15 و 16 آورده است.
3. جوادی آملی، عبد الله، دین شناسی، ص27، نشر اسراء، چاپ سوم، سال 1383ش.
4. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، نشر اسراء، چاپ سوم، سال 1384ش.
5. سوره حمد، آیه4.
6. سوره زمر، آیه11.
7. سوره انفال، آیه 39.
8. سوره كافرون، آیه 6.
9. سوره آل عمران، آیه19.
10. سوره كافرون، آیه 6.
11. توفیقی، حسین، ادیان بزرگ، ص4، نشر سازمان سمت، چاپ پنجم، سال 1385ش.
12. جوادی آملی، عبد الله، دین شناسی، ص189، نشر اسرا، چاپ سوم، سال 1383ش.
13. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان، ص23 ـ 28 و توفیقی، حسین، ادیان بزرگ، ص 6 ـ 8 و جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص24.
14. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان، ص27، نشر انجمن معارف اسلامی ایران، چاپ اول، سال 1383ش.
15. مجله هفت آسمان، شماره 18، مصاحبه با آقای دكتر فتحالله مجتبایی، ص20.
دوماهنامه امان شماره 15