برخی ایمان آوردند و پیمان بستند ولی آنگاه كه پای مصالح آمد، عهد و پیمان و پیمانه رفت، به جای صف یاری، در مقابل نشستند.
برخی با پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند، همراهی كردند. با او عهد كردند كه نه تنها سخن او را بپذیرند، او را یاری نیز كنند، خواسته او را مقدم بر خواسته خود كنند. جانشین او را پذیرا شوند و هر كه او به اذن و اراده الهی گفت مولای شماست، مولای خود بدانند و جانشین رسول خدا.
اما وقتی نام علی علیهالسلام آمد، نام ائمه آمد همه چیز را منكر شدند. حتی درخواست عذاب كردند، چرا علی علیهالسلام امام شود؟ با او نه عهد بستند و نه پیمان بستند. برخی پیمان بستند یا بیعت هم كردند. اما وقتی پای منافع آمد هم عهد شكستند و هم پیمان به فراموشی سپردند. بیعت یادشان رفت.
با آنكه عمارها، سلمانها، ابوذرها تلاش كردند، بر پیمان خود تا پای جان ایستادند اما بیعتشكنان و پیمانشكنان كاری دیگر كردند.
طلحه و زبیرها، برای اینكه چند روزی زودتر به منصب و قدرت برسند و بر مسند تكیه زنند، خود آتش جنگ را بر علیه مولا و امام خویش شلعهور ساختند.
به هر حال ائمه با آنكه دشمنان میخواستند فراموش شوند و نامی از آنان نماند یک یک درخشیدند و جلوهگر شدند. در این میان عدهای چون حبیب بن مظاهرها، زارهها، هشام بن الحكمها با جان و مال و هستی خود با آنان بیعت كردند و بر این پیمان پای فشردند و با جان و خون خود فریاد زدند «بابی انتم و امی و اهلی و مالی و اسرتی و جمیع ما خوّلنی ربی» پدر و مادر و اهل و فرزندانم و هر آنچه خدا به من ارزانی كرده، فدا و ارزانی شما باد.
و عدهای پیوسته با دیگرانشان عهد بود و با شیطان پیمان تازه میكردند.
به هر بهانه از دین گریختند. برخی برای دنیا توقف كردند، در جا زدند؛ مثلا امام صادق علیهالسلام كه شهید شد، امام بعدی را نپذیرفتند. اسماعیل فرزند امام را كه قبلا از دنیا رفته بود؛ به عنوان امام خواندند و خود را «اسماعیلیه» نامیدند.
گروهی دیگر در امامت امام موسی كاظم علیهالسلام درجا زدند و باقی ائمه را نپذیرفتند و شدند «واقفیه» نوبت به آخرین امام كه رسید، شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام كه رخ داد، نوبت عهد و پیمان با امام عصر رسید. نهم ربیع، عهد و پیمان با امام عصر(عج). باز گروهی ایستادند. پیمان بستند و خستگی ناپذیر تلاش كردند. «الدعاة الی دین الله سراً و جهرا».
با مهدی پیمان بستند، خواسته او را بر خواسته خود مقدم ساختند و بیعت او را بر گردن نهادند.
اللهم انی أجدّدُ له فی صبیحة یومی هذا وما عشتُ من ایامی عهداً و عقداً و بیعةً له فی عنقی …
غیبت كه رخ داد و اطاعت از نواب خاص، باز برخی خود مدعی شدند و نایبان را انكار كردند. غیبت كبری كه رخ داد؛ اینبار باید به عالمان مراجعه میكردند كه ائمه فقط خصوصیاتشان را گفته بودند نه اسمشان را؛ امتحان سختتر بود؛ پیمانشكنان هم بیشتر شدند. عدهای عشق مهدی را میگفتند اما به نایبان و عالمان مراجعهای نداشتند. پیمانشان با هوی و هوس و خواسته دلشان بود، نه دستور امامشان. برخی به عالمان هم مراجعه كردند؛ اما بعد وقتی سختیهایی دیدند یا فكر كردند سختی وجود دارد به بهانههایی در جا زدند.
مثل انقلاب اسلامی ایران، كه عدهای همراهی نكردند، عدهای همراهی كردند بعد به خاطر منافع مادی و غیرمادی یا برخورد اشتباه یا برداشت اشتباه از فلان رفتار برخی، عهد و پیمان شكستند و از میدان به در رفتند.
گاه كوچكترین زحمتی هم متحمل نشده بودند؛ نه خونی داده بودند نه زخمی خورده بودند. نه اسلحهای به دست گرفته بودند و نه اسلحهای به طرفشان نشانه رفته بود؛ اما فریاد غنیمتخواهی و توقع و طلبكاریشان، میدانی برای عهد و پیمانشان با امام و شهدا و رهبری و مردم نگذاشت.
به هر حال نهم ربیع، میدان عهد و پیمان با امام است. تجدید عهد با او، همراهی با او و رفتاری مطابق خواسته ولی خدا. و در این دنیای خونریزیها و ستمها و جنایات غزه و لبنان و افغانستان و عراق و همه عالم، در صف حق بودن و زمان شناس بودن و همراهی با امام عصر(عج) و تشخیص سنگر حق از باطل و تلاش و حركت.
محمد صابر جعفری ـ دوماهنامه امان شماره 15
دریافت فایل pdf ویژهنامه پس از ثبتنام و ورود امکانپذیر است!