ارزش انسان در جریان فکری روشن میشود، توانایی و قدرت و مقاومت او با ظرفیت روحیاش بالا میرود و به همتی دست مییابد که با آن حرکت میکند و با چیزهایی روبهرو میشود و آمادگی مییابد.
انسان با شناخت قدر و ارزش روابط گستردهاش در هستی، همتهای بلندش شکل میگیرد. او به دنبال هدفی بالاتر از رفاه آزادی، عدالت و تکامل میگردد و برای این ارزش و هدف بلند ناچار است که طرحی درافکند. نیازها، مسائل، مراحل و موانع را بشناسد و از نشدنیها نهراسد و همواره پا پیش نهد.
بنابراین، هدف، پایه طرح است و انسان با شناخت قدر خود هدف را مییابد. پس از شناخت هدف، برای رسیدن به آن، در طرحی جامع به تقسیم کار میپردازد و از پراکندهکاری میگریزد. اینگونه، جریانی فکری در برابر شبههها و ظرفیت روحی در برابر رنجها و گرفتاریها و طرحی در برابر پراکندهکاریها رخ مینماید و آن را پاس میدارد.
کتاب و میزان
انسان به همراه بینات، به جریان فکری و ظرفیت روحی و طرح کار دست مییابد. بینات همان حقایق روشن و روشنکنندهای هستند که مصادیق بسیاری مانند بیان و استدلال، سیره و برخورد و عمل و معجزات و کرامات و نشانههای وحی و اخبار ادیان گذشته را در برمیگیرد.1
شناخت قدر و اندازه وجودی انسان، از نزدیکترین و پربارترین راههایی است که این حقایق روشن و روشنگر را فرا روی او میتواند قرار دهد؛ زیرا هرکس از خودش درک حضوری و بیواسطه دارد. انسان با شناخت قدر و استعداد خود، به مقدار استمرار و ادامه خود و به جهان دیگر روی میآورد. همانطور که از تواناییهای بچه در رحم مادر، به استمرار او در جهان دیگر میتوان پی برد.
انسان در مجموعه عظیم هستی، با هدف بالاتر از وجود خویش و جهت عالیتر، به رسول و امام رو میآورد. «جایگاه» انسانی که در تمامی هستی مطرح است، نه در یک کشور و «هدفی» که به بالاتر از او گرایش دارد، نه لذت، رفاه و قدرت، نیاز به حکومت و رهبری رسول و امام معصوم را نشان میدهد. کسانی که خود را از دست میدهند، هیچ ایمانی نخواهند داشت: «الذین خسروا انفسهم فهم لایؤمنون».2 آنان هیچگونه ایمانی به الله، غیب، «یوم الاخره» و وحی ندارند؛ زیرا همه این ایمانها در گرو ایمان به قدر انسان و در گرو شناخت انسان از خویش است.3
هدفی چون رشد انسان و جایگاه او در جهان هستی، با وجود حاکمی برآورده میشود که به تمام هستی آگاه و از تمام کششها آزاد باشد. از همینرو، معیار عصمت رخ مینماید. مردم هرگز رسول و امام را نمیتوانند معین کنند؛ زیرا این گزینش در قلمرو اختیار و انتخاب انسان نیست؛ چون مردم به دلها آگاهی ندارند و از فردا هم بیخبرند. تنها خداوند، رسول و امام را میتواند برگزیند. عصمت و آگاهی به تمامی راه و آزادی از کششها همان معیار و میزان شیعه در امامت و طرح حکومت است.
مسأله امام عصر و حجت قائم و «انتظار» او با وجود همین مهم سامان مییابد. هنگام غیبت نیز بر فقیه است که «تلقی» انسانها را دگرگون کند و «هدفها» را به آن نشان بدهد و «جایگاه» و «قدر»شان را یاد آورد. تا جامعه انسانی به نان و مسکن دل نبندند. و در انتظار معصوم، به روحیه، فکر، برنامه و عمل خویش سامان دهند و در دشمن نفوذ کنند که «انتظار» و «تقیه»، مقدمه «قیام» است.4
همواره با وجود افراد، جامعه را در ساحتهای فکر، ظرفیت و طرح به گونه بینات میتوانیم تربیت کنیم که شبههها، رنجها، و پراکندهکاریها در اوج تحمل و مقاومت باشند، ولی باید توجه نمود که انسان در مرحله عمل گذشته از فکر، ظرفیت و طرح، به دو عامل دیگر نیازمند است.
خداوند در سوره حدید به روش تربیتی انبیا چنین اشارت میفرماید که آنها همراه بینات، کتاب و میزان بودهاند و این دو عامل را پس از بینات یاد میکند. همراه با این دو عامل (کتاب ومیزان) افراد جامعه تربیت میشوند و به وسعتی دست مییابند که نوع دیگری از رهبری و مدیریت را بتوانند تحمل نمایند تا اینکه خود مردم جامعه با بینات و کتاب و میزان به پا ایستند و قسط را به پا دارند. رهبری انبیا خصلتی است که با بینات تمامی راه را بنمایاند و رابطهها را بشناساند، با کتاب و ضابطهها برساند و هنگام تزاحم دو دستور با میزانها و معیارها از بنبست برهاند. بنابراین، انسان در مرحله عمل در برخورد با هر پدیده به دنبال حکم و ضابطهای است؛ چون در گستره روابط جهان هستی بیحساب و کتاب نمیتوان گام برداشت، از اینرو، نیازمند حدودی خواهیم بود که فقه، آگاهی به همین حدود است.
آدمی در مرحله عمل، گذشته از آگاهی به حدود، به میزان نیاز دارد؛ چون فقه بدون آگاهی از میزانها ناکار آید و برای فهم روح حکم و برای نجات از تزاحم حکمها، به میزان نیاز افتد.
برای اشاره عامل میزان، در مرحله نخست به قدر انسان باید اشاره کرد که میزان انتخاب مکتبها و گروههاست. انسان با دانستن قدر خود به توحید و رشد میرسد. و با توجه به عامل عمل، جهت عمل و اثر عمل به میزانهایی برای فهم روح حکم دست مییابد. هنگام تزاحم حکمها به میزان اهمیت و صعوبت رو میآورد میزانی که درجه وجودی را به ما نشان میدهد و جریان اسلام، ایمان، تقوا، احسان، اخبات و اخلاص ما را نشان میدهد، حالتها و اشک و شور و اعمال ما نیست، بلکه علامتهایی است که در هر مرحله وضع انسان را مشخص میکند.
پینوشت
*. عضو هیئت علمی پژوهشكده مهدویت.
1. ع ـ ص ـ نامههای بلوغ، ص 250.
2. سوره انعام، آیه 12.
3. پیشین، 28-29.
4. پیشین، ص 38.
دكتر فرامرز سهرابی ـ دوماهنامه امان شماره 16