3. انگیزههای انتظار و دعوت
با مرگ معاویه و هجرت سیدالشهدا از مدینه به مکه و اقامت چهار ماهه آن حضرت در مدینه، سران شیعه کوفه که طبق وعده امام سالها منتظر قیام بودند و اینک هجرت حضرت به مکه را شنیده بودند دور هم جمع شدند، و پس از مشورتی مهم تصمیم به نامه نگاری دوباره گرفتند و پس از آن با توجه به هجرت حضرت مصمم شدند این موضوع را به فرهنگ و خواسته عمومی کوفه تبدیل کنند در نتیجه روزهای پایانی ماه شعبان سال 60 ه.. ق تدریجا، ولی به سرعت با تبلیغات گسترده کسانی همانند حبیب بن مظاهر و سلیمان بن صرد خزاعی و دیگران، موجی وسیع از نامه نگاری در شهر ایجاد میگردد، به گونهای که در ظرف مدت 5 روز 12 هزار نامه از کوفه که هر نامه حداقل مشتمل بر 4 . 3 امضا بود، به امام در مکه میرسد؛1 و این آمار گویای مشارکت یا کمی بیشتر از جمعیت شهر در این فعالیت اجتماعی بود:
اگر چه در نگاه ظاهری و سطحی آمار دعوتگران و منتظران امام در آستانه قیام قریب الوقوع بسیار بالاست ولی انگیزهها و اهداف آنها و یا شور و شعوری که پشت این نامه نگاریهاست چه میباشد و تا چه اندازه است؟!
با برخی از این انگیزههای سفید؛ سیاه؛ خاکستری، آشنا میگردیم:
الف. شخصیتهای سفید
حبیب بن مظاهر و عابس بن ابی شبیب و سعید بن عبدالله: در اولین جلسهای که بزرگان شیعه و کوفه برای دعوت امام تشکیل دادند، و هم چنین در جلسه استقبال از حضرت مسلم در خانه مختار ثقفی، و هم چنین در شب عاشورا پس از این که امام از آنها خواستند که او را تنها گذاشته و بروند چنین سخنی گفتند:
که ما شما را امام حق میدانیم و اطاعت و پیروی از شما بر ما لازم است و از دیگران خبر نداریم ولی خودمان با تمام وجود با شما بیعت میکنیم تا دولت و نظام حق را بر پا دارید.
ب . شخصیت خاکستری:
سلیمان بن صرد خزاعی کسی بود که اولین جلسه تجمع شیعیان برای دعوت امام پس از مرگ معاویه در خانه او تشکیل شد و از فعالین در نامه نگاری به امام بود. ولی پس از این که حضرت مسلم به کوفه آمد، به منزل او وارد نشد و بعدها هم ابن زیاد به شهر آمد و شرایط کوفه خفقان آور شد، به انزوا و گوشه گیری و زندگی مخفیانه روی آورد:
انتظار او از قیام این بود که امام بیاید شرایط مناسب را فراهم سازد تا او همراه حق بماند و گرنه به هنگام خطر به سرعت عقب باید نشست.
او پس از حادثه کربلا و پشیمانی دوباره موج توبه گرایی را در کوفه و با کوفیان راه انداخت، و رهبری نمود. ولی دوباره در این زمینه، به امام زمان خود (امام سجاد علیه السلام) مراجعه نکرد و مستقل تصمیم گیری نمود.
رفتار او در آغاز آکنده از تفریط، و پس از حادثه کربلا آکنده با افراط بوده و همیشه بر امامان زمان خود یا مقدم، جلوتر، یا مؤخر و عقبتر بود؛ و بر اساس همین روحیه، نه با گروه شیعیان واقعی و نه با جناح برنامهگرای مختار قابل جمع نبود.
ج . شخصیتهای سیاه: گروه اشراف شهر؛
کسانی همانند عزرة بن قیس، حجار بن ابجر، شبث بن ربعی و ... به امام نامه نوشتند که «باغها سبز شده و میوه رسیده است پس به سوی ما بیا»2
انتظار آنها از آمدن حضرت حفظ منافع و مصالح خود بود، و در جو و شرایطی که کوفه آکنده از فضای نامه نگاری شده بود احساس میکردند که اگر نامه نگاری نکنند؛ هم در آن زمان ممکن است مورد شماتت برخی افراد قرار گیرند و هم اگر احیانا امام در آینده به کوفه آید به علت عدم همراهی با دعوتگران، شاید اموال آنها از دستشان برود پس برای حفظ منافع خود جزو آخرین نامه نگاران محتاط و محافظهکار به امام بودند.
4. یک آرزوی تاریخی یک دیدار به یاد ماندنی
معاویه پس از به شهادت رساندن امام مجتبی علیه السلام در کوفه زیاد بن ابیه را به امارت منصوب کرد و در مدینه مروان بن حکم را. و آن دو از بدترین دشمنان شیعیان و اهل بیت بودند، او از آنها خواسته بود ضمن اجرای سیاست شیعه زدایی به شدت مانع سفر شیعیان کوفه به مدینه و دیدار آنها با امامشان شوند؛ با مرگ معاویه و مرگ زیاد قبل از آن و فراهم شدن جو نامه نگاری زمینهای فراهم شد که چند نفر محدود فاصله 1400 تا 1500 کیلومتری مکه تا کوفه را که از بیابانهای داغ میگذشت بپیمایند و با عنوان نامهرسانهای کوفی جزو اولین دیدارکنندگان کوفی پس از چندین سال با آن حضرت باشند؛
بازتاب روحی این دیدارها با امام مهربان و دلسوز چه بوده است؟!
الف . شخصیت سفید: قاصدان عشق:
قیس بن مسهر صیداوی، سعید بن عبدالله حنفی، عمارة بن عمرو ارحبی؛ از شیعیان کوفی بودند که وقتی نامههای مردم آماده شد و آنها به دنبال قاصد برای فرستادن نامهها بودند. آنها به صورت افتخاری و عاشقانه این ماموریت سخت و طولانی و پر خطر را به جان خریدند. و از کوفه راهی مکه شدند. آنها پس از 15 روز در مکه به دیدار امام توفیق یافتند و چنان شیفته چهره دلربای امام شدند که از بازگشت منصرف شدند، و تصمیم گرفتند برای همیشه در جوار و کنار امام باقی بمانند؛3 سعید و عماره هیچ گاه از امام جدا نشدند ولی قیس به دستور امام همراه حضرت مسلم راهی کوفه شد ولی پس از دو ماه دوباره با نامه حضرت مسلم به مکه بازگشت و دوباره ماند تا این که امام دوباره به دلیل تخصص او که راه شناس بود او را از میانه راه به کوفه فرستاد و او به عنوان قاصد حسین بن علی جزو اولین شهدای راه امام شد.
ب. شخصیت خاکستری: قاصدی مدعی و ...:
عبدالله بن وال از چهرههای سرشناس قبیله خود بود. که بخشی از نامههای کوفیان را هم او نزد امام آورد ولی در مکه زیاد نماند و پس از دیداری کوتاه دوباره به کوفه بازگشت.4 و با خطرناک شدن شرایط اجتماعی کوفه همانند سلیمان بن صرد خزاعی که دوست صمیمی او بود؛ خیلی زود مخفی و پنهان شد. تا این که حادثه کربلا رخ داد و او خیلی زود همانند سلیمان جزو پشیمان شدهها و توبه کنندهها گردید و نفر دوم و دومین رهبر قیام توابین پس از سلیمان او بود.
ج . شخصیت سیاه: قاصدی ناخواسته:
پس از دستگیری حضرت مسلم و اسارت ایشان؛ در راه قصر ابن زیاد، چون او یقین به شهادت خود کرد از محمد بن اشعث یکی از اشراف شهر و فرماندههان ابن زیاد خواست تا پیکی به سوی امام فرستاده و او را از آمدن منصرف نماید. محمد بن اشعث هم مردی به نام ایاس بن عثل طایی را طلبید، تا به سوی امام بفرستد، ولی او بهانه راه طولانی و نداشتن هزینه سفر را نمود. پس ابن اشعث هزینه سفر را به او داد ولی او پولی هم برای خانواده خود خواست، آن را هم ابن اشعث قبول کرد و او سرانجام راهی شد5 و در میانه ر اه به امام رسید؛ به نقلی مستقیم خبر را به امام گفت و به نقلی از کاروان امام دوری گزید و به دو راه گذر و مسافر رسید و خبر را به آنها گفت تا آنها خبر را به امام برسانند.
پی نوشت
*. كارشناس تاریخ و سردبیر نشریه انتظار نوجوان.
1. طبری 5/352.
2. انساب الاشراف، 3/171.
3. طبری 5/352.
4. همان و طبری 5/352.
5. اخبار الطوال، 229.
محمد رضایی ـ دوماهنامه امان شماره 16