1. به عنوان نمونه: «مسلمانان از این خبر نداشتند كه ریشه رنسانس مغرب زمین، و خمیرمایه سازمانهای اروپایی درسهایی بوده است كه از مشاهده زندگی پاكیزه مسلمانان مؤمن و عامل به اصول اسلامی، در جنگهای صلیبی گرفته بودهاند ...».1
2. «در طی قرن 12 و 13 میلادی، تأثیر فلسفه اسلامی در فرهنگ غربی روی هم رفته چنان غلبه داشت كه یك عكس العمل، نتیجه قهری آن بود. این عكس العمل، عبارت بود از آنچه در قرن پانزدهم به نام رنسانس ظاهر شد، گرایش به یونانی مآبی برای فرار از اسلام مآبی».2
3. «در سراسر حیات بشر، دو نهضت برجسته و ممتاز نمودار است كه هیچیك از جنبشها و نهضتهای دیگر را نمیتوان با آنها مقایسه نمود و به پایه آنها دانست. اولی نهضت عظیم اسلامی است، و دیگر رنسانس، و هر دو زاییده اسلامند».3
4. «در این روزگار دیگر تأثیر مهم و چشمگیر آنان (یعنی مسلمانان) را، در تاریخ تمدن انسانی، همگان پذیرفتهآند».4
5. «ثمره علم اسلامی البته از میان نرفت (یعنی پس از حمله مغول) لكن مورد استفاده كسانی كه درخت این علم را رسانده بودند (یعنی مسلمانان) قرار نگرفت. دستگاه علمی اسلامی، تمام و كمال ، به مقیاسی بسیار وسیعتر از علم یونانی، انتقال یافت. همه تجارب، فرضیهها و روشهای علمای اسلامی مستقیماً به دست فئودالیسم مذهبی اروپا كه در حال رشد بود رسید».5
بدینگونه سهم اسلام ـ چه مستقیم و چه غیر مستقیم ـ در فرهنگ امروزین و علوم اختراعات و صنایع كنونی و هم آینده تاریخ بشر پدیدار میگردد. با اینكه هنوز در اینباره تحقیقات جامع و كامل صورت نیافته است و به ویژه سهم علوم غریبه مسلمین (به خصوص بخش تجربی این علوم). در اختراعات محیرالعقول معلوم نگشته است و با این كه خود غربیان كمتر در این باره سخنی میگویند و اعترافی میكنند و برخی كه اظهار میكنند كمتر اتفاق میافتد كه همه حقیقت را بگویند اما از باب مثال به بخشی از اعترافاتی كه در این خصوص شده است، اشاره میكنیم:
1. ولتر مینویسد:
«در دوران توحش و نادانی پس از سقوط امپراطوری روم، مسیحیان همه چیز را مانند هیئت، شیمی، طب، ریاضیات و غیره از مسلمانان آموختند و از همان قرون اولیه هجری ناگزیر شدند برای گرفتن علوم آن روزگار به سوی آنان روی آورند.
دین اسلام وجود خود را به كشور گشاییها و جوانمردیهای بنیانگذارانش مدیون است در صورتی كه مسیحیان به یاری شمشیر و تل آتش، آیین خود را به دیگران تحمیل میكنند ... پروردگارا! كاش همه ملتهای اروپا روش تركان مسلمان را سرمشق قرار میدادند.
دینی كه محمد آورد بیگمان از مسیحیت برتر بود. در آیین او هرگز یك مرد یهودی (حضرت عیسی) را به خدایی نگرفتند، و یك زن یهودی (حضرت مریم) را مادر خدا نپنداشتند، و یهودیان دیگر را مورد نفرت و كینه خویش قرار ندادند. در آیین او هرگز به كفر جنون آمیز مسیحیان دچار نگشتند و یك خدا را سه خدا و سه خدا را یك خدا ندانستند. در آیین او هرگز خدای خود را به زیر دندانها خرد نكردند (اشاره به عشاء ربانی) ... ایمان به خدای یگانه، تنها اصل بزرگ آیین محمد بود.
دین محمد دینی است معقول و پاك و دوستدار بشریت. معقول است، زیرا هرگز به جنون شرك گرفتار نگشت و برای خدا همدست و همانند نساخت و اصول خود را بر پایه اسراری متناقض و دور از عقل استوار نكرد. جدی است، زیرا قمار و شراب و وسایل لهو ولعب را حرام دانست و به جای آنها پنج نوبت نماز در روز تعیین نمود. پاك است، زیرا تعداد بی حد و حصر زنانی كه را كه بر بستر فرمانروایان آسیا میآرمیدند به چهار زن محدود كرد. دوستدار بشریت است، زیرا زكات و كمك به همنوع را از سفر حج واجب تر شمرد. اینها همه نشانههای حقیقت اسلام است. فضیلت همزیستی را نیز بر آنها بیفزایید».6
2. برتراند راسل مینویسد:
«دین محمد، وحدانیتی بود كه با معضلات كلامی «تثلیث»7 و «حول» بغرنج نگشته بود. پیغمبر ادعای الوهیت نداشت و پیروانش نیز چنین ادعایی در حق او نداشتند ... وظیفه مؤمنین این بود كه برای اسلام تا آنجا كه ممكن است جهانگشایی كنند، اما عذاب رساندن به مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان منع شده بود. قرآن این ملل را «اهل كتاب» مینامید، یعنی، كسانی كه پیرو تعالیم یك كتاب آسمانی هستند. فرهنگ ممتاز دنیای اسلام گرچه در سوریه جوانه زد، بزودی در دو انتهای شرقی و غربی آن، یعنی ایران و اسپانیا شكوفه داد. در حدود 830 میلادی محمد بن موسای خوارزمی كه مترجم كتابهای نجومی و ریاضی از زبان سانسكریت بود، كتابی منتشر كرد كه در قرن دوازدهم تحت عنوان «خوارزمی در باب ارقام هندی» (algoritmi de numero indorum) به زبان لاتینی ترجمه شد. مغرب زمین نخستین بار (نجوم و ریاضی را) از این كتاب آموخت.
همین نویسنده، كتاب دیگری هم درباره جبر نوشت كه قرن شانزدهم به عنوان كتاب درسی در غرب به كار میرفت ... دو فیلسوف مسلمان، یكی ایرانی و دیگری اسپانیایی، شایسته توجه خاص هستند. این دو عبارتند از ابن سینا و ابن رشد. اولی در میان مسلمانان و دومی در میان مسیحیان بیشتر شهرت دارد. ابن سینا (1307 ـ 980م) عمرش را در جاهایی گذرانده است كه انسان میپندارد فقط در عالم شعر وجود دارند.8
او در بخارا متولد شد و در بیست و چهار سالگی به خیوه و سپس به خراسان رفت. مدتی به تدریس طب و حكمت در اصفهان و سپس در ری جایگزین شد. شهرتش در طب بیش از حكمت بود از قرن دوازدهم تا هفدهم آثار او به عنوان راهنمای طب در اروپا به كار میرفت ... اهمیت ابنرشد در فلسفه مسیحی بیش از فلسفه اسلامی است ... و در فلسفه مسیحی مبدأ و آغاز محسوب میشود. آثار وی در قرن سیزدهم به وسیله مایكل اسكات (Michel Scott) به لاتینی ترجمه شد و چون ابن رشد این آثار را در نیمه دوم قرن دوازدهم نوشته است، این امر شگفت انگیز است ... نویسندگانی كه آثار خود را به زبان عربی نوشتهاند، در زمینه ریاضیات و شیمی تازگیهای زیادی نشان میدهند ... تمدن اسلامی در بهترین ادوار خود از جهت هند و از جهات فنی بسیاری قابل ستایش بود، اهمیت این تمدن كه نباید آن را ناچیز گرفت، در این است كه وسیله انتقال بود. میان تمدن قدیم و تمدن جدید اروپا قرون مظلمه حایل شد. مسلمانان و بیزانسیها دستگاه زاینده تمدن را نگاه داشتند و آن عبارت بود از تعلیم و تربیت و كتاب و فراغت برای مطالعه و تحقیق، هر دوی این ملل ـ یعنی مسلمانان و بیزانسیها ـ در برانگیختن مغرب زمین پس از درآمدن از بربریت مؤثر افتادند.9
3. جورج سارتن مینویسد:
«شگفت انگیزترین حادثه، پیدایش و رشد انفجاری اسلام بود. هجرت كه نمایشگر مبدأ حقیقی آن است. در 622 میلادی اتفاق افتاد. پیامبر 10 سال پس از ]632م[ رحلت كرد ... پیش از اسلام، فاتحان دیگری هم پیدا شدند كه فتوحاتشان همانطور سریع و عظیم بود، ولی امپراطوریشان پیش از عمر خودشان به پایان رسید. جالبترین جنبه فتوحات اسلامی آن است كه این فتوحات قطعی بود البته اول بار بود كه یك دین ـ و مسلماً نوع نسبتاً متعالی آن ـ نیروی محرك واقعی نظام امپراطوری میشد. حكام دنیوی ممكن است عوض شوند ولی دین پایدار خواهد ماند ... دین محمدی، یا به عبارت بهتر «اسلام» سومین و آخرین شاخسار مهم ادیان یكتاپرستی است ... شروع خارق العاده اسلام آنچنان موضوع بدیهی است كه علیرغم اهمیت فراوانش (از جمله برای تاریخ فكر)، كوتاهترین گزارش آن كافی خواهد بود. ابوالقاسم محمد، از قبیله قریش. در حدود 570م در مكه زاده شد. در 610 وحی بر او نازل شد، و او قریب سه سال بعد دعوت خود را آغاز كرد دوره بحرانی حیاتش در سپتامپر 622 بود، كه با پیروانش از موطنش به یثرب (مدینه) هجرت كرد ... اهمیت قطعی این كار بزودی معلوم گشت و چیزی از رحلت پیامبر (632) نگذشته بود كه این مهاجرت به مدینه به عنوان مبدأ یك تاریخ جدید انتخاب شد در حالیكه پنج یا ده قرن (1000سال) طول كشید تا تاریخ میلادی تثبیت شود. از اواسط سده هشتم تا سده دوازدهم (میلادی ـ یعنی چهارده قرن)، فرهنگ لاتینی تقریبا به طور مطلق، در پس فرهنگ اسلامی قرار گرفت. ركود فكری كه در نیمه دوم سده هفتم و نیمه اول سده هشتم (میلادی)، دست كم در مورد اروپا و خاور نزدیك محسوس بود، عصر تجدید فعالیتی را به دنبال داشت. این امر تا حدودی كاملا مدیون پیشگامی مسلمین بود. از این رو كاملا شایسته است به این فصل كه نشاندهنده شروع علم اسلامی است، نامی عربی بدهیم. گرچه اطلاق این عصر به نام جابر بن حیان ( گرچه اطلاق نام جابر بن حیان به این عصر) چیزی در حد یك دعوی است، بگذار چنین باشد. مطالعه دقیق آثار جابر، خواه به عربی یا لاتینی، یكی از ضروریترین و امید بخشترین وظایف تحقیق است ... با یك استثنای جزئی، كه در پایان این فقره خاطر نشان شده، همه فعالیت ریاضی این عصر (یعنی عصر جابر بن حیان، نیمه دوم سده هشتم میلادی) به وسیله مسلمانان صورت گرفت ...».10
نویسنده مذكور منصفانه و از سر واقعپذیری، برای نشان دادن عظمت اسلام و تربیت اسلامی، 7 عصر علمی را به نام دانشمندان مسلمان نامیده است:
1. عصر جابر بن حیان: نیمه دوم سده هشتم م، سالهای 134 تا 184 ه.ق.
2. عصر خوارزمی: نیمه اول سده نهم م، 185 تا 236 ه.ق.
مقصود ابو عبدالله محمد بن موسی خوارزمی (م ح ـ 232) است. ریاضیدان منجم و جغرافیدان معروف مؤلف «كتاب الجبر و المقابله» و از بنیانگزاران آنالیز یا جبر به صورتی جدا از هندسه.11
3. عصر رازی: نیمه دوم سده نهم م، سالهای 237 تا 288 ه.ق.
4. عصر مسعودی: نیمه دوم سده دهم م، سالهای 289 تا 339 ه.ق
5. عصر ابوالوفا: نیمه دوم سده دهم م، سالهای 340 تا 391 ه.ق
مقصود از ابوالوفای بوزجانی محمد بن محمد (م ـ 388) است از بزرگترین ریاضیدانان و منجمان مسلمان ایرانی. وی سهم عمدهای در بسط علم مثلثات دارد و قضایای عمدهای در مثلثات كروی كشف كرده است.12
6. عصر بیرونی: نیمه اول سده یازدهم م، سالهای 329 تا 442 ه.ق
7. عصر عمر خیام: نیمه دوم سده یازدهم م، سالهای 443 تا 494 ه.ق
پی نوشت
*. كارشناس و پژوهشگر. (برگرفته از جزوات تدوین شده نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاهها).
1. احمد آرام، در مقدمه كتاب «كارنامه اسلام»، ص11.
2. دكتر عبدالحسین زرین كوب، «كارنامه اسلام»، ص18 ـ 17.
3. دكتر محمد رضا شفیعی كدكنی، «نهضت علمی اسلامی» (مقاله)، در «نامه آستان قدس»، شماره 5 و 6.
4. ایگناتی یولیانویچ كراچكوفسكی، «تاریخ الادب الجغرافی العربی» ترجمه به عربی از: صلاح الدین عثمان هاشم.
5. جان برنال، «علم در تاریخ»، ص217 ـ 218.
6. «اسلام از نظر ولتر» ـ دكتر جواد حدیدی، چاپ سوم، انتشارات توس، تهران، ص87 و 193 و 244 ـ 245.
7. تثلیث یعنی سه خدایی. به سه خدا قائل بودن: اب (پدر) و ابن (پسر) و روح القدس، به سه خدا و به سه اصل و سه اقنوم و سه مبدأ كه تثلیث و تثویت (دو مبدأیی قائل بودن به دو مبدأ و دو منشأ اثر، برای عالم)، ه دو ضد «توحید» و «یكتاپرستی» و «یكتاخدایی» است.
8. امروز در گوشه و كنار كشورهای شرقی و اسلامی، به ویژه در شهرستانها و روستاها، كسانی هستند كه چون نزد آنان از آبادیهای بزرگ و شهرهای زیبا و ساحلهای قشنگ اروپا و دیگر مناطق غرب سخن گویند، میپندارند كه چنین جاهایی «فقط در عالم شعر ممكن است وجود داشته باشد» و روزی بوده است كه ما در شهرهایی زندگی میكردهایم كه در نظر مردمان قرن بیستم نیز فقط در عالم شعر ممكن است وجود داشته باشد. بدینگونه راست است كلام خدا «و تلك الایام نداولها بین الناس» و ما روزگار را میان مردمان دست به دست میگردانیم.
9. تاریخ فلسفه غربی ـ براتراندراسل، ترجمه نجف دریابندری چاپ سوم، انتشارات جیبی، تهران، 1351، كتاب دوم، ص213 ـ 224.
10. «مقدمه بر تاریخ علم»، ج1 (از هومر تا خیام)، صفحات 524، 530، 574، 600، 602، 638، 673، 714، 721، 722، 844.
11. همان، ص654.
12. دایره المعارف فارسی، ج1، ص28.
احمد محمدزاده ـ دوماهنامه امان شماره 16