1. منافقان زمان پیامبر صلی الله علیه و آله كه مصاحب با او بودند بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله چه شدند؟ آیا این مصاحبان، یا صحابیها توبه كردند یا همگی مردند تا اینكه ما بدون هیچ استثنایی از همة اصحاب و صحابه پیروی كنیم و همة آنها را مقدس بشماریم؟
2. با توجه به اختلافات بسیار زیاد و حتی در بعضی موارد متضاد و متناقض مانند اختلاف حضرت علی علیه السلام و طلحه و زبیر و عایشه. اختلاف حضرت علی علیه السلام با خوارج و معاویه، اختلاف امام حسین علیه السلام و یزید و … ما از كدامیك از اصحاب پیروی كنیم.
3. در صورت قبول یك نظر كه در بعضی موارد لازمهاش ردّ كردن نظر صحابی دیگر است چه باید بكنیم؟
4. ملاك و معیار انتخاب یكی و ردّ دیگری برای من به عنوان مقلد از سلف چیست؟ و … سؤالات اساسی دیگری كه پاسخی برای آن وجود ندارد و هرچه بیشتر دست این فرقه خود ساخته و مورد حمایت دشمنان قسم خورده اسلام و دین پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را رو میكند و روز به روز مسلمانان به ماهیت استعماری این فرقه پی میبرند، فرقهای كه همه مسلمانان را به غیر از خود كافر میداند و خون و جان و مال و ناموس آنها را برای خود مباح میشمرد و تاریخ، جنایات بیشماری از آنها در حافظه خود به ثبت رسانده است. حال ادامه بحث:
با وجود این میتوانیم كوتاه آمده، از باب مماشات با خصم در جدل بپرسیم: اكنون ما میخواهیم به سلك این گروه درآییم و عضوی از آن شویم. بفرمایید اساسنامه این گروه كه اگر از آن پیروی كنیم عضوی از این گروه میشویم چیست؟ بنا به حصر منطقی، آنها دو راه و دو پاسخ دارند و راه یا پاسخ سومی متصور نیست.
پاسخ اول: آنكه به ما گفته شود: راه این كار پایبندی به ظاهر جزء به جزء گفتهها و كردهها و برخوردها و عادتهایی است كه سلف بدانها ملتزم بودند و عمل میكردند. بی آنكه چیزی بر آن بیفزاییم، چیزی بكاهیم و تغییری در آن دهیم. در این صورت ناگریز باید به آنها بگوییم: اما سلف نیز خود به گفتهها و كردهها و برخوردهایی كه از آنان صادر میشد چنین نگاه خشك تقدسی نداشتند كه به موجب آن میبایست میخ جاودانگی بر آن گفتهها و كردهها بكوبند و در مقابل آن برخوردی به سان برخورد با یك شهر طلسم شده داشته باشند! بلكه آنان چنین نگاه ثابت را تنها به آن دسته از اصول كلی و احكامی كه به صورت صریح و قاطع در كتاب خداوند بر آنان نازل شده یا رسول خدا ایشان را بدان مخاطب ساخته بود و پس از آن همراه با آنچه مقتضای علل احكام و سنت تحول در حیات و نیز عوامل پیشرفت علمی و منطق عبور مستمر از صالح به اصلح بود به پیش رفتند و با آن همگامی كردند. آقای محمد سعید رمضان البوطی در موارد نقض و در موضع نقد این تفكر میگوید:
پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب ایشان در مكه دارای آداب و رسوم و عادات خاص خویش بودند … و چون به مدینه منوره هجرت كردند در آنجا با عادتهایی غیر از آنچه با آن خو گرفته بودند روبرو شدند …
در مكه اكثر مسلمانان با لباس دوخته آشنا نبودند ولی چون در مدینه مستقر شدند و مردم دیگر شهرها نام و آوازه آنان را از همدیگر شنیدند و با آنان در آمیختند، لباس دوخته و حلههای یمنی و غیر عربی فاخر بر تن كردند…». در خانههای مكه چیزی به نام توالت وجود نداشت اما چون به مدینه آمدند آن را در خانههای خود ساختند. پیامبر هفت یا هشت سال در مسجد خود در حالیكه به تنه درختی تكیه داشت خطبه میخواند اما پس از آن ـ بنابر آنچه بخاری از جابر روایت كرده ـ زنی نزد آن حضرت آمد و گفت: ای رسول خدا، آیا مایلی چیزی برای اینكه بر آن بنشینی برایت تهیه كنم؟ من غلامی دارم كه نجار است. حضرت فرمود: «…. اگر خواسته باشی….» بدین ترتیب منبری برای او ساخته شد و چون جمعه فرا رسید وی بر همان منبری كه برایش ساخته شده بود نشست… .
رسول خدا صلی الله علیه و آله مسجد خویش را از خشت، و سقف آن را از تنه درختان خرما ساخت و زمین آن را خاكی رها كرد، اما چون دوران خلافت عثمان فرا رسید همین مسجد با سنگ و كچ تجدید بنا شد. كوچههای مدینه تنگ و باریك و خانههای آن كم ارتفاع بود اما چون خلافت عمر فرا رسید … عمر به تهیه نقشهای برای بنای شهر كوفه پرداخت در این نقشه ضوابط تازهای را برای عرض خیابانهای اصلی و كوچههای فرعی و میزان ارتفاع ساختمانها مشخص كرد. در طول دوران صحابه هیچ كس مانع بنای ساختمان در هر قسمت از اراضی مِنا نمیشد اما چون دوران عمر بن عبدالعزیز فرا رسید و حُجّاج رو به فزونی نهادند او نامهای به مكه فرستاد كه در آن ساختن هر گونه بنایی در مِنا را منع كرد…1
بدین ترتیب روشن میشود كه نخستین پاسخ به پرسشی كه مطرح كردیم پاسخی بیهوده و بی معناست چه اینكه خود ِسلف، خویشتن را گرفتار زندان جمود و پایبندی جزء به جزء گفتههایی كه از آنان صادر شده بود نكردند. آقای سعید البوطی در ادامه نقد خود میگوید:
اما پاسخ دوم این است كه به ما گفته شود: راه درآمدن در سلك این جماعت و همرنگ ایشان شدن آشنایی یافتن با همان شیوهای علمی است كه این جماعت برای تفسیر متون دینی، استنباط احكام و معین كردن اصول تفكر و اجتهاد، آن را تدوین و ترسیم كردهاند.
در صورت اظهار چنین پاسخی از سوی آنان میگوییم: اما ـ بنابر آنچه برای عالمان و اهل تحقیق و پژوهش روشن است ـ این روش هیچ زمان اساسنامه یا نشانی مشخص نداشته است2 بلكه میدانیم نیمی از دوران سلف در حالی سپری شده است كه اثری از وجود این روش چه در حد اصطلاح و چه در مرحله تدوین و چه در حد اتفاق بر آن و پایبندی بدان وجود نداشته است.3
بدین ترتیب روشن میشود جادهای را كه وهابیت با چراغ سلفیه میخواهد مردم را به آن دعوت كند جادهای تاریك و بی مقصد است و خود آنان نیز نتوانستهاند تناقضات و تضادهای موجود در بیانات خود را حل كنند و با این دعوت، خود آنها یك مذهب تشكیل داده و به مذاهب دیگر اضافه كردهاند و اكثریت قریب به اتفاق فرقههای اسلامی (شیعه یا سنی) آن را فرقهای استعماری یا مورد حمایت استعمار میدانند كه برای پیش برد اهداف دشمنان اسلام در میان مسلمانان رخنه كردهاند.
ادامه دارد
پینوشت
*. پژوهشگر.
1. ر.ك: ابن سعد، الطبقات، ج5، ص268؛ سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسین صابری، چاپ دوم، ص25 ـ 28.
2. البته به اعتقاد شیعه جانشینان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله كه همان ائمه معصومین هستند و همانند پیامبر مصون از خطا، كسانی هستند كه تمام احكام الهی را و همچنین تفسیر قرآن كریم را به اذن الهی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به ارث بردهاند و بعد از پیامبر این علم به حضرت علی علیه السلام و بعد از او به یازده فرزندش كه آخرین آنها حضرت حجت بن الحسن العسكری علیه السلام است منتقل شده است و آنان به عنوان هادیان امت اسلامی حامل تمام علوم پیامبر به اذن الهی هستند و به خاطر وجود این علم هرگز دچار خطا و اشتباه نمیشوند.
3. سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسین صابری، چاپ دوم، ص29.
نعمت الله حشمتی ـ دوماهنامه امان شماره 16