برام خیلی جالب بود، چی و چرا؟ یعنی چی باعث میشه كه یك سریال خارجی آن قدر محبوبیت كسب كنه كه به خاطرش یكی خودكشی كنه، یكی دیگه بره اداره ثبت احوال برای تغییر نامش، اون یكی بچهاش رو تو بیابون جا بذاره...؟
واقعاً چی این داستان، مردم رو به خودش جلب كرده بود، قدمت تاریخیش كه معتقدند مربوط به 2500سال پیشه. و یا رئالیسم بودنش كه ظاهراً خودشان هم در مواردی به آن شك دارند كه ازش به عنوان افسانه یاد میكنند، همچنین درباره اسطوره و قهرمان داستان.
قهرمان داستان، شخصی است كه تنها هدف زندگیش، تأسیس حكومتی عدالت محور است و برای رسیدن به این مقصود، از هیچ تلاش و كوششی مضایقه نكرده و از انجام هیچ كاری دریغ نمیكند. البته چنین بر میآید كه این جنگجوی دلاور، دارای برخی كمالات انسانی مثل پایبندی به برخی ارزشها نیز بوده است.
همه اینها خوبند، اما تلخی ماجرا اون جاست كه ما برای دیدن یك افسانه متعلق به 2500 سال پیش، هیجان زده باشیم، درحالی كه در مقابل واقعه عظیم و ناگواری كه از آن هزار و صد و اندی سال گذشته، واكنشی نشان ندهیم.
اون جایی كه یك افسانه را تا حد واقعیت بپذیریم، درحالی كه بدیهیترین تراژدی بشریت را باور نكردهایم. ساعاتی از عمرمان را با قهرمان داستان همراه باشیم، در صورتی كه از یگانه قهرمان هستی، سراغی نگیریم. خود را طرفدار بنای سلطنتی ظلم ستیز، آن هم به دست عدهای یاغی و جانی بیابیم، در حالی كه برای تأسیس آن حكومت وعده داده شده الهی، آن هم به دست صالحان و برگزیدگان زمین، افلیج بمانیم.
ذهن كودكانمان مملو از خیال پردازی با چنین افرادی شود، در حالی كه هیچ ذهنیتی از آن نبض زمین و اسوه حسنه نداشته باشند. لحظاتی را سرگرم تماشای نمایشهای رزمی یك حماسه تاریخی باشیم، در حالی كه از الفبای آن قیام ونهضت جهانی بیخبریم.
فرزندانمان به یك اسطوره تاریخی مهر ورزند، در حالی كه معرفتی به یكتا منجی آسمانی و آن معشوق كل نظام هستی، نداشته باشند.
از همه مهمتر، در برههای عقب مانده از تاریخ بمانیم، در حالی كه تصوری از آیندة زرین دوران بشریت، نداشته باشیم.
ترحم یك حاكم با مردمش را تحسین كنیم، درحالی كه در برابر شفقتها، دعاها، مراقبتها و رفع نیازهایمان به دست والاترین مقام آفرینش، سكوت كردهایم و بالاخره، ساعتها چشم انتظار آرتیست اسطوره این مجموعه، باشیم در حالی كه یك جزء منتظران آن منتظَر واقعی و آن گل همیشه بهار آل طه به حساب نیاییم.
رهرو ـ دوماهنامه امان شماره 20