انسان موجودی است كه فطرتاً اجتماعی آفریده شده است، درست است كه اولین مراحل زندگی بشر بنابر گواهی تاریخ، از غارنشینی شروع شده، ولی همان زندگی میتواند نمای كوچكی از زندگی اجتماعی و نقطه شروع آن باشد.
از طرفی هنگامی كه به سراغ قرآن كریم میرویم، اكثر آیات آن اشاره به زندگی اجتماعی بشر دارد و راه و روش زندگی اجتماعی به طور كامل و جامع در این كتاب شریف الهی آمده است؛ به عنوان مثال، برخی از این آیات عبارتند از:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ؛ ای آنان كه ایمان آوردهاید، بردبار باشید و شكیبایی ورزید، یكدیگر را دعوت به صبر نمایید و خویش را آماده جنگ نگه دارید و تقوای خدا پیشه كنید، شاید رستگار شوید.
و نیز: «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُكُمْ»؛ نزاع نكنید كه سست میشوید و شوكتتان از بین میرود.
و همچنین: «وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّه وَاحِدَه فَاخْتَلَفُواْ» ؛ مردم تنها یك امت بودند، ولی بعد ها اختلاف كردند.
آنچه كه مسلّم است، «اجتماعی بودن» هر فرد است و همین اجتماعی بودن، احتیاج به وضع قوانین، حكومت و ... دارد؛ اما در عین اینكه منافع بشر در آن تأمین میشود، ولی دچار آسیبهایی هم میگردد كه ما در این مقاله به نمونهای از این آسیبها در جامعه علوی و مهدوی میپردازیم. اینها، همان آسیبهایی است كه مولا امیرالمؤمنین را با اینكه سالها در جامعه حضور داشت و تلاش نمود، در حاشیه زندگی مردم قرار داد تا سرانجام در بین همان مردم، شربت شهادت را نوشید و همان موانعی است كه ظهور حضرت مهدی(عج) را به تأخیر انداخته و زمینهسازی این ظهور را كند و مثل سیلی، جامعه را بحرانزده میكند، به گونهای كه سالها از انتظار ظهور میگذرد، اما زمینههای ظهور هنوز فراهم نشده است.
از جمله آسیبهایی كه ممكن است هر جامعهای را فرا گرفته و علاوه بر آسیب بودن، آسیبزا و مولد آسیب هم باشند و جامعه را به شدت دچار بحران كند، تفرقه و پراكندگی از راه حق است؛ امام علی علیه السلام در همین زمینه میفرماید: «و تفرقكم عن حقكم و بمعصیتكم إمامكم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل و بأدائهم الامانه إلی صاحبهم و خیانتكم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادكم؛ مخالفین شما (مردم شام) در یاری كردن باطل خود، وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید! شما، امام خود را در اجرای حق نافرمانی كرده و آنها امام خود را در اجرای باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما به رهبر خویش خیانتكارید! آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابكاری»!
در این خطبه شریف امام انگشت روی علل و عواملی میگذارد كه باعث تفرقه امت اسلامی میشوند و جامعه اسلامی را از درون دچار بحران و از هر لحاظ آسیبپذیر میكند كه نتیجه آن شكست و ذلت است؛ برخی از این عوامل عبارتند از:
1. عدم هماهنگی در اجرای حق
طبیعی است كه وقتی مردم در اجرای حق و احكام الهی هماهنگی نداشته باشند، در این جامعه احكام اسلامی به درستی اجرا نمیشود، و از همه مهمتر، رهبر آن جامعه اسلامی در اجرای عدالت، یا ناكام میماند، یا ناموفق كه در هر دو صورت نتیجه كار بیثمر میشود.
2. نافرمانی از امام و رهبر خود
هدف نهایی امام از حكومت در جامعه اسلامی، اجرا و برپایی احكام اسلامی، برای تحقق عدالت اجتماعی است، ولی وقتی مردم از اجرای احكام اسلامی، شانه خالی كنند و میلی درونی و بیرونی برای اجرای آنها نداشته باشند، آنجامعه عملاً بحران زده است و رهبری مثل امام علی علیه السلام ـ هر چند در بین مردم ظاهر باشد ـ هم كاری از پیش نمیبرد تا جایی كه زبان به سرزنش مردم جامعه خود میگشاید.
به راستی چه انتظاری از امام غایب باید داشت، تا زمانی كه مردم گردن به اجرای احكام اسلامی و فرمان حضرت ننهند؟ آیا زمینهسازی ظهور حضرت، چیزی غیر از این است كه باید به اجرای احكام الهی روی آورد و از نافرمانی و تفرقه در اجرای احكام الهی پرهیز كرد؟
3. خیانت به رهبر عادل
هر زمانی كه دستورات و احكام رهبر و امام عادلی مثل امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی، مورد اجرا و عمل مردمش قرار نگیرد، این امر، بزرگترین خیانت به آن امام و رهبر عادل محسوب میشود. آیا جامعه اسلامی ما كه مدعی حكومت اسلامی بر جهان است، چه قدر به دستورات و احكام امام غایب جامعه خود، عمل میكند و چه اندازه زمینههای عمل به دستورات امام و احكام اسلامی را آماده و مهیا ساخته و میسازد؟! آیا ما مسلمانان، مخصوصاً شیعیان، به امام عصر خدمت میكنیم یا كوتاهی و احیاناً ـ نعوذبالله ـ خیانت؟
4. دامن زدن به فساد و خرابكاری جامعه، در بین خود
زمانی مردم در بین خودشان دست به فساد و خرابكاری میزنند و به همدیگر خیانت میكنند كه صفاتی همچون، بغض، كینه، حسد، نفاق، دورویی و نظایر آن، در دل آن مردم رشد كند و این، هنگامی است كه مردم به بیماریهای جسمی خود اهمیت میدهند، ولی روح و روان خود را به فراموشی سپردهاند. با وجود اینگونه صفات رذیله و پستی در دل مردم، چگونه باید منتظر اصلاح و برادری و صمیمیت و فرمانبرداری از رهبر خود، در جامعه بود؟ امام علی علیه السلام در جای دیگر در همین باره میفرماید: «و من استهان بالأمانه، و رتع فی الخیانه، و لم ینزه نفسه و دینه عنها، فقد أحل بنفسه الذل و الخزی فی الدنیا و هو فی الآخره أذل و أخزی؛ كسی كه امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده كند، خود و دین خود را پاك نساخته، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.»
آیا مفاسد اجتماعی و تلفات آن، ناشی از همین صفات پست درونی نیست كه در افراد جامعه اسلامی، رشد و نمو میكند، تا جایی كه رهبری امام علی علیه السلام را به رسمیت نمیشناسد و رهبری ولی عصر را در پرده غیب نگه داشته است؟ آیا زمان آن نرسیده كه مردم به خود آیند و علاوه بر اصلاح جسم، با تلاش بیشتری به اصلاح درونی پرداخته و شانه به زیر بار ولایت امام عصر هدیه كرده و دلها را آماده ظهور آن حضرت نمایند؟
مراد امیدی ـ دوماهنامه امان شماره 20