جوانی، دلپذیرترین لحظات زندگی و شورانگیزترین فرصتهای حیات انسانی است كه خاطرات و مخاطرات شیرین آن همچون رنگین كمانی زیبا و شگفتیآفرین از جلوههای عشق و معرفت، شور و شیدایی و رشد و شكوفایی در آسمان خاطرات همگان نقش میزند. فصلی است برای شكفتن غنچههای كمال و معرفت و موسمی است برای جوشش زلال ایمان و معنویت. فرصتی است برای پرستش آگاهانه و عاشقانه.
پرستش، به معنی انجام کارهای مذهبی برای تقرب به خداست. انجام کارهای نیک و خیرخواهانه بهترین وسیله خودسازی و رسیدن به خداست و هیچ محدودیتی ندارد.
از روایات فراوانی استفاده میشود كه عبادت در دوران جوانی اهمیت و ارزش والایی دارد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره عبادت جوان و پیر را مقایسه كرده میفرماید: «برتری جوان عبادتپیشه كه در نورسی به عبادت رو آورده، بر پیرانی كه در بزرگی به عبادت رو آوردهاند، مانند برتری پیامبران بر دیگر مردمان است.»
در عرصه ایمان و معرفت، یكی از بحثهای مهمی كه دین بر آن تأكید كرده است، آگاهانه بودن دینداری و پرستش خداوند است، به گونهای كه آموزههای دینی بیش از آن كه به انجام واجباتی دینی سفارش كنند، به آگاهانه انجام دادن آن توصیه كردهاند.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود: «هر چیزی را ستونی است و ستون این دین، فهم (آگاهی ژرف) است.»
از آنجا كه پرستش خداوند در دوران جوانی از اهمیت بسزایی برخوردار است، آگاهانه بودن آن نیز در كانون توجه آموزههای دینی قرار دارد. به بیان دیگر كیفیت رفتارهای عبادی، بیش از كمیت آن مورد توجه است؛ از این رو انجام عبادات كمتر با آگاهی، بهتر است از عبادتهای فراوان بدون شناخت و معرفت.
در این مرحله آشنایی جوان با فلسفه احكام و دین و شناخت روشهای تحكیم عمل صالح و اصلاح شیوه زندگی از اهمیت ویژهای برخوردار است. و در اینجاست كه افزون بر مراقبتهای درونی، جوان نیازمند آگاهی بخشیهای بیرونی از طرف افراد شایسته است.
در اینجاست كه نقش سر مشق و الگو از رهیافتگان و انسانهای بزرگ و شایسته خودنمایی خواهد كرد. جوانانی كه در دوره جوانی ضمن آگاهی از دستور العملهای دینی آنها را در تمام زندگی خود اجرا نمودهاند و هرگز از آموزش در این زمینه كوتاهی نكردهاند.
تاریخ زندگی پیشوایان معصوم علیهم السلام ـ به سبب شناخت بسیار بالای آنان از خداوند متعال ـ سرشار از عبادتهایی است كه هر كدام درسی بزرگ برای رهپویان به شمار میرود.
پرستش آگاهانه و عاشقانه در آینه تاریخ
ابودردا گوید: علی علیه السلام را در نیمه شبی در نخلستان حالت سجده به گونهای مشاهده کردم که هیچ صدایی نمی شنود و حرکتی ندارد، فریاد زدم: سوگند به خدا علی مرده است. شتابان به فاطمه سلام الله علیه خبر دادم. حضرت زهرا سلام الله علیه فرمود: «به خدا سوگند! این (حالت معنوی علی علیه السلام است که) از ترس در برابر عظمت پروردگار بر او عارض شده و در عبادت مدهوش می گردد.»
و نیز در حدیث آمده است: در میانه راه، یکی از یاران، امام حسن مجتبی علیه السلام را دید که به مسجد نزدیک می شد. بدن امام می لرزید، رنگ از رخسارش پریده بود. گویی حادثهای دردناک برای آن حضرت رخ داده است. نخستین باری نبود که امام را در این حالت می دید، بارها میخواست علّت آن را از امام بپرسد، ولی فرصتی پیش نیامده بود، یا ابهت امام مانع از طرح این پرسش شده بود. این بار جرأت کرد و خود را به امام رساند. سلام کرد و امام پاسخ او را داد، ولی دیگر چیزی نگفت. مردِ مسلمان، پرسش خود را چنین بیان کرد: ای فرزند رسول خدا! جانم به فدایت، هرگاه پیش از نماز شما را می بینم، رنگت زرد شده و بدنت می لرزد. آیا چیزی تهدیدت می کند و یا حادثهای در پیش است؟ امام حسن علیه السلام در پاسخ آن مرد فرمود: «بر کسی که می خواهد نزد پروردگار جهان به بندگی بایستد، سزاوار است رنگش زرد گردد و بر اندامش لرزه بیفتد.»
در این هنگام، امام حسن علیه السلام با فردی که همراهش بود به مسجد رسید، داخل مسجد شد. جمعیت به احترام او از جا برخاست. امام، خود را به محراب نماز رساند. وقتی که آرام گرفت، سر به آسمان کرده و گفت. «إِلَهِی ضَیفُكَ بِبَابِكَ یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِیءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَكَ یا كَرِیم»؛ «ای خدای من! این میهمان تو، به درگاه تو ایستاده، گنهكاری به سویت آمده، پس ای كریم! از کارهای ناستوده من به خاطر زیبایی بخششی كه در نزد توست، درگذر.» آن مرد که به امام نزدیک بود، دریافت نماز چه جایگاه بالایی دارد، جایگاهی که بدن امام را می لرزاند و رنگ صورتش را دگرگون می کند.
... و اینک ما در کجای این عرصهایم؟
خدامراد سلیمیان ـ دوماهنامه امان شماره 20